خوناشام کوچولو
#خوناشام_کوچولو
پارت 6
ویو ا. ت
پاشدم که برم تا کوک رو زیر نظر بگیرم خب من خیلی دوسش دارم براش هر کاری میکنم شده براش جونمم میدم اما باید مال من باشه
+لیا من رفتم
=واقعا میری
+ارع من رفتم فقط بی زحمت یه اتاق براش اماده کن طبق این عکسا و بعدش هم خودت بیا اونجا تا دو تایی هواسمون باشه اونجوری بهتره
=اوکی میبینمت بای
+بای
حرکت کردم به اونجا رسیدم خودم رو نامرئی کردم و وارد شدم تا الان که خوب پیش رفته کسی متوجه من نشده باید منطقه رو خوب بگردم شروع به گشتن منطقه کردم چند بار نزدیک بود به دردسر بیوفتم ولی خب بخیر گذشت همین جوری درحال دیدین اطراف بودم که صدای خوندن شنیدم با ذوق رفتم سمت صدا چون میدونستم صدای کیه. رسیدم به دری که صدا ازش میومد به پشت در نگاه کردم و درسته اون صدای کوک بود کسی که سال ها تو خیالاتم باهاش زندگی کردم و باهاش بودم اون دقیقا جلوم بود و قراره که مال من شه باورم نمیشه کم مونده گریه کنم ولی باید هواسم باشه که یکی زد رو شونم از ترس خشک شدم یعتی کیه من که نامرئی م پس کی منو دیده پرگشتم و دیدم که لیا ست نفس راحتی کشیدم و گفتم
+خوب شد اومدی اینجا رو
=به به شوهر خواهر ایندم
+(خنده) هی بس کن راستی نقشه تغییر کرد یکی دو روز تعقیب ش میکنم بعد باید از نزدیک درباره علایق بفهمم و با بم رابطم رو خوب کنم
=چییییی یعنی میخوای بم رو هم بدزدی
+اره خب این بهترین کاره
=اوکی من هرچی بگم هم بیفایدس تو اخرم کار خودت رو میکنی
+ماچ خوب پس باقی چیزا با تو
=اوف باشه ولی فقط چون بچمی(ا.ت به لیا میگه مامان و لیا هم به ا.ت میگه بچم یا فرزندم )
+میسی اوما
که تهیونگ بدو بدو اومد سمت در و رفت داخل ماهم باهاس رفتیم داخل که تهیونگ به کوک گفت
پارت 6
ویو ا. ت
پاشدم که برم تا کوک رو زیر نظر بگیرم خب من خیلی دوسش دارم براش هر کاری میکنم شده براش جونمم میدم اما باید مال من باشه
+لیا من رفتم
=واقعا میری
+ارع من رفتم فقط بی زحمت یه اتاق براش اماده کن طبق این عکسا و بعدش هم خودت بیا اونجا تا دو تایی هواسمون باشه اونجوری بهتره
=اوکی میبینمت بای
+بای
حرکت کردم به اونجا رسیدم خودم رو نامرئی کردم و وارد شدم تا الان که خوب پیش رفته کسی متوجه من نشده باید منطقه رو خوب بگردم شروع به گشتن منطقه کردم چند بار نزدیک بود به دردسر بیوفتم ولی خب بخیر گذشت همین جوری درحال دیدین اطراف بودم که صدای خوندن شنیدم با ذوق رفتم سمت صدا چون میدونستم صدای کیه. رسیدم به دری که صدا ازش میومد به پشت در نگاه کردم و درسته اون صدای کوک بود کسی که سال ها تو خیالاتم باهاش زندگی کردم و باهاش بودم اون دقیقا جلوم بود و قراره که مال من شه باورم نمیشه کم مونده گریه کنم ولی باید هواسم باشه که یکی زد رو شونم از ترس خشک شدم یعتی کیه من که نامرئی م پس کی منو دیده پرگشتم و دیدم که لیا ست نفس راحتی کشیدم و گفتم
+خوب شد اومدی اینجا رو
=به به شوهر خواهر ایندم
+(خنده) هی بس کن راستی نقشه تغییر کرد یکی دو روز تعقیب ش میکنم بعد باید از نزدیک درباره علایق بفهمم و با بم رابطم رو خوب کنم
=چییییی یعنی میخوای بم رو هم بدزدی
+اره خب این بهترین کاره
=اوکی من هرچی بگم هم بیفایدس تو اخرم کار خودت رو میکنی
+ماچ خوب پس باقی چیزا با تو
=اوف باشه ولی فقط چون بچمی(ا.ت به لیا میگه مامان و لیا هم به ا.ت میگه بچم یا فرزندم )
+میسی اوما
که تهیونگ بدو بدو اومد سمت در و رفت داخل ماهم باهاس رفتیم داخل که تهیونگ به کوک گفت
۳.۴k
۲۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.