دختر خوانده ی هیولا پارت سی و ششم
•••دختر خوانده ی هیولا•••
•••پارت سی و ششم•••
"شدو"
آروم در اتاقو باز میکنم و با الیزابتی که پتو رو دور خودش پیچونده مواجه میشم.
سونیک- هیشش بزار من بیدارش کنم خیر سرم عموشما!
- باشه..
رفت سمت تختو اروم تو گوش الیزابت زمزمه کرد: خانوم کوچولو؟ بیدار نمیشی برای مدرسه؟
الیزابت- الان الان فقط دو دقیقه دیگه بخوابم..
سونیک- تنبل نباش! اگه بیدار نشی مجبوری دوتا چیلی داگ فلفلی بخوریا!!
الیزابت- نههه اخه کی اول صبح چیلی داگ میخوره..
با یه حرکت میپرم رو تخت، طوری که الیزابت با چشم های درشت نگام میکنه.
- امروز سهشنبه ـستا دختر. مگه نمیگفتی باید بری دوچرخه سواری و والدین جلسه نداشتن؟؟
•••پارت سی و ششم•••
"شدو"
آروم در اتاقو باز میکنم و با الیزابتی که پتو رو دور خودش پیچونده مواجه میشم.
سونیک- هیشش بزار من بیدارش کنم خیر سرم عموشما!
- باشه..
رفت سمت تختو اروم تو گوش الیزابت زمزمه کرد: خانوم کوچولو؟ بیدار نمیشی برای مدرسه؟
الیزابت- الان الان فقط دو دقیقه دیگه بخوابم..
سونیک- تنبل نباش! اگه بیدار نشی مجبوری دوتا چیلی داگ فلفلی بخوریا!!
الیزابت- نههه اخه کی اول صبح چیلی داگ میخوره..
با یه حرکت میپرم رو تخت، طوری که الیزابت با چشم های درشت نگام میکنه.
- امروز سهشنبه ـستا دختر. مگه نمیگفتی باید بری دوچرخه سواری و والدین جلسه نداشتن؟؟
۲.۴k
۰۵ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.