چند پارتی جونگکوک وقتی بخاطر دوستش...(پارت ۲)
اتویو
یهو دیدم موهامو کشید سمت خودش و افتاد ب جونم..
کوک:آخرین بارت باشه زبونت ب این حرفا باز میشه، شنیدی؟(شنیدی رو با اربده گفت)
ا.ت:آ..آره..هق
موهامو ول کرد و محکم کوبوند ب ماشین، در باز کرد و خواست پیاده شه ک برگشتو گفت
کوک:دیگه هم نبینم ادا و اینا برای اِلیا دراری، شنیدی؟(شنیدی رو با اربده گفت)
ا.ت:هق آره..
درو محکم بست و رفت..بلند گریه کردم، واقعا نمیدونستم بخاطر اون هر**زه این کارا رو با من ک از اون جام بالاتره میکنه...از حرص خودمو زدم و جیغ بلندی کشیدم.
کوک با ی لبخند ک انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده رفت سمت اِلیا.
کوک:درستش کردم(لبخند)
اِلیا:امیدوارم ک درست شده باشه، چون نمیتونم این بیاحترامی ها رو ببینم
کوک:درست شده
اِلیا گونه ی کوک رو بوسید و همین برای ا.ت کافی بود تا قشنگ آتیش بگیره، اِلیا همینجوری ک لباش رو روی گونه ی کوک نگه داشته بود با پوزخند ب ا.ت ک با حرص نگاش میکرد نگا کرد و کوک رو بغل کرد.
اِلیاویو:
هاها، یکم دیگه کرم میریزم، اون ا.ت خیلی احمقه!، دختره ی فا*کی ی عکس ازم نمیگیره، بیچارت میکنم! تو عشقمو ازم دزدیدی! زندگیتو میسوزونم! این تازه اولشم عشقم!!
.
اِلیا:جونگکوک...دیدی درست نشده؟
کوک:باز چی کرد؟
اِلیا:فا*ک نشون میده بم! من واقعا نمیتونم، این حد از بیاحترامی رو تحمل کنم!(ناراحت)
کوک:اِلیا مطمینی؟ات امکان نداره بعد این کتکی ک خورد دوباره کرم بریزه
اِلیا:آها ینی من الان دروغ میگم؟باشه عیبی نداره..(ناراحت)
کوک:ن ن من منظورم این نبود، اصلا الان خودم میارمش بگه *** خوردم، خوبه؟
اِلیا:نمیدونم!
کوک:پس میارمش
اتویو
یهو دیدم کوک داره با حالتی ترسناک میاد سمتم، میدونستم اون عوضی باز یچیز چرتو پرت تحویلش داده، کوک اومد تو ماشین نشست و چونم رو محکم گرفت سمت خودش و لب زد، صداش خیلی بم و ترسناک و جدی بود...
کوک:ببین...
.
.
فرداپارتبعدرومزارم...
.
.
امیدوارمدوستداشتهباشید...>
یهو دیدم موهامو کشید سمت خودش و افتاد ب جونم..
کوک:آخرین بارت باشه زبونت ب این حرفا باز میشه، شنیدی؟(شنیدی رو با اربده گفت)
ا.ت:آ..آره..هق
موهامو ول کرد و محکم کوبوند ب ماشین، در باز کرد و خواست پیاده شه ک برگشتو گفت
کوک:دیگه هم نبینم ادا و اینا برای اِلیا دراری، شنیدی؟(شنیدی رو با اربده گفت)
ا.ت:هق آره..
درو محکم بست و رفت..بلند گریه کردم، واقعا نمیدونستم بخاطر اون هر**زه این کارا رو با من ک از اون جام بالاتره میکنه...از حرص خودمو زدم و جیغ بلندی کشیدم.
کوک با ی لبخند ک انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده رفت سمت اِلیا.
کوک:درستش کردم(لبخند)
اِلیا:امیدوارم ک درست شده باشه، چون نمیتونم این بیاحترامی ها رو ببینم
کوک:درست شده
اِلیا گونه ی کوک رو بوسید و همین برای ا.ت کافی بود تا قشنگ آتیش بگیره، اِلیا همینجوری ک لباش رو روی گونه ی کوک نگه داشته بود با پوزخند ب ا.ت ک با حرص نگاش میکرد نگا کرد و کوک رو بغل کرد.
اِلیاویو:
هاها، یکم دیگه کرم میریزم، اون ا.ت خیلی احمقه!، دختره ی فا*کی ی عکس ازم نمیگیره، بیچارت میکنم! تو عشقمو ازم دزدیدی! زندگیتو میسوزونم! این تازه اولشم عشقم!!
.
اِلیا:جونگکوک...دیدی درست نشده؟
کوک:باز چی کرد؟
اِلیا:فا*ک نشون میده بم! من واقعا نمیتونم، این حد از بیاحترامی رو تحمل کنم!(ناراحت)
کوک:اِلیا مطمینی؟ات امکان نداره بعد این کتکی ک خورد دوباره کرم بریزه
اِلیا:آها ینی من الان دروغ میگم؟باشه عیبی نداره..(ناراحت)
کوک:ن ن من منظورم این نبود، اصلا الان خودم میارمش بگه *** خوردم، خوبه؟
اِلیا:نمیدونم!
کوک:پس میارمش
اتویو
یهو دیدم کوک داره با حالتی ترسناک میاد سمتم، میدونستم اون عوضی باز یچیز چرتو پرت تحویلش داده، کوک اومد تو ماشین نشست و چونم رو محکم گرفت سمت خودش و لب زد، صداش خیلی بم و ترسناک و جدی بود...
کوک:ببین...
.
.
فرداپارتبعدرومزارم...
.
.
امیدوارمدوستداشتهباشید...>
۳۰.۵k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.