جرعت و حقیقت ... part 9
کوک : امروز میای بریم بیرون، باهم وقت بگذرونیم؟
یونا: عام نمی دونم
کوک : بیا دیگه * قیافشو کیوت میکنه
یونا می خواست بگه نه اما دلش نیومد ناراحتش کنه پس قبول کرد
کوک : " یه قرار خوب و عاشقونه بیشتر تو شهر بازیه اما یونا از شهر بازی بدش میاد هوففف بزار بگم بهش شاید قبول کرد " عام میگم یونا به نظرت کجا بریم ؟
یونا : نمی دونم هر جا خودت دوس داری یا راحتی
کوک : خب بریم شهر بازی ؟
یونا : باید حتما بریم اونجا ؟ آخه اونجا رفتن فقط پول حروم کردنه
کوک : نه دیگه بیا بریم * لبشو اویزون میکنه
یونا : هوف باشه
کوک : مرسی عشقممم * ذوق بسیار
کوک : اوم یه چیزی ازت بخوام بهم میدی ؟
یونا: نه
کوک : چرا ؟
یونا : بستگی داره چی بخوای
کوک : خب عم نمیشه حالا نگم ولی بدی ؟
یونا : نه
کوک : خب ... من ... ام ... من
یونا : تو ؟
کوک : بوس می خوام * کیوت
یونا: نمیشه
کوک : چرا ؟
یونا : برو از همون لیا بوس بخوا
کوک : هنوز به خاطر اون عصبیی؟
یونا : نه من کی عصبی بودم ؟
کوک : همین الان
یونا: چشم غره *
کوک : لطفا حالا یدونه هوم ؟
یونا : نه
کوک : " اصلا چرا من باید ازش اجازه بگیرم " باشه
اروم اروم رفتم سمتش و چسبوندمش به دیوار و از دو طرف گیرش انداختم صورتمو بردم نزدیکش که ببوسمش که یهو ...
لایک : ۱۵
یونا: عام نمی دونم
کوک : بیا دیگه * قیافشو کیوت میکنه
یونا می خواست بگه نه اما دلش نیومد ناراحتش کنه پس قبول کرد
کوک : " یه قرار خوب و عاشقونه بیشتر تو شهر بازیه اما یونا از شهر بازی بدش میاد هوففف بزار بگم بهش شاید قبول کرد " عام میگم یونا به نظرت کجا بریم ؟
یونا : نمی دونم هر جا خودت دوس داری یا راحتی
کوک : خب بریم شهر بازی ؟
یونا : باید حتما بریم اونجا ؟ آخه اونجا رفتن فقط پول حروم کردنه
کوک : نه دیگه بیا بریم * لبشو اویزون میکنه
یونا : هوف باشه
کوک : مرسی عشقممم * ذوق بسیار
کوک : اوم یه چیزی ازت بخوام بهم میدی ؟
یونا: نه
کوک : چرا ؟
یونا : بستگی داره چی بخوای
کوک : خب عم نمیشه حالا نگم ولی بدی ؟
یونا : نه
کوک : خب ... من ... ام ... من
یونا : تو ؟
کوک : بوس می خوام * کیوت
یونا: نمیشه
کوک : چرا ؟
یونا : برو از همون لیا بوس بخوا
کوک : هنوز به خاطر اون عصبیی؟
یونا : نه من کی عصبی بودم ؟
کوک : همین الان
یونا: چشم غره *
کوک : لطفا حالا یدونه هوم ؟
یونا : نه
کوک : " اصلا چرا من باید ازش اجازه بگیرم " باشه
اروم اروم رفتم سمتش و چسبوندمش به دیوار و از دو طرف گیرش انداختم صورتمو بردم نزدیکش که ببوسمش که یهو ...
لایک : ۱۵
۱۳.۱k
۰۴ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.