تک پارتی درخواستی 7best friend
نامجون: خب برنامه اینه، شوگا تو با جیمین میری بیرون برای خرید و ساعت ۷باجیمین میای کنار دریا فقط مراقب باش چیزی نفهمه
شوگا: چشم قربان
نامجون: جونگ کوک و جیهوپ شما سلیقه هاتون خوبه برای خرید وسایل و تزیین کردن به کارم میایید
جونگ کوک: باشه
جیهوپ: اوکی
نامجون: تهیونگ تو آماده خوندن میشی قبل از اومدن جیمین صدات رو گرم کن
تهیونگ: حله
نامجون: و اما جین تو مسئول کیکی، چون شکمویی چیز های خوشمزه انتخاب میکنی
جین:(خنده شیشه پاک کنی)
نامجون: اوکی خودتون رو جمع کنید جیمین داره میاد خوب نقش بازی کنید
اعضا: چشم رئیس:)
(جیمین اومد و همه نشسته بودن)
نامجون: خب بچه ها من امروز قراره با پدرم بریم بیرون شام هم نمیایم
جیهوپ: اوه راستی منم با خواهرم قراره بریم شهربازی
جونگ کوک: عه اگه اینجوریه من و تهیونگ هم میریم بیرون
شوگا: آخیش منم یه دل سیر میخابم جیمین تو برنامه ای نداری
جیمین:(توذهنش، یعنی واقعا یادشون رفته)
خوب نه منم خونه میمونم و تمرین میکنم
ویو جیمین
هی یعنی واقعا یادشون رفته سابقه نداشت خوب یعنی ازم خسته شدن ولی من که عاشق اونام مگه میشه تولد من یادشون رفته باشه واقعا ناامیدم کردن
تق تق
جیمین: بله بیا تو
شوگا: راستش پسرا که رفتن گفتم بیام من و تو هم بریم بیرون و خونه نمونیم
جیمین:(با بی حالی) باشه
شوگا: به نظرت بریم لب ساحل
جیمین: باشه هرچی تو بگی
شوگا: اول بریم شهر بازی و بعد شام بریم لب ساحل
جیمین: باورم نمیشه تو همون شوگای خابالویی
شوگا:(خنده)
چند ساعت بعد ساعت ۷
شوگا: چرا ساحل انقدر آرومه هیچکس اینجا نیست
جیمین:(که ناراحت و سرد بود) اهوم انگار همه یادشون رفته
شوگا: چی رو
جیمین: راستش من امروز تولدمه
شوگا: چی تولدته
(و یهویی همه جا روشن شد و آسمون پر از فشفشه شدو اعضا با کیک و کادو اومدن)
شوگا: تولدت مبارک موچی
جیمین: هی شما یادتون نرفته بود
نامجون: یدونه موچی که بیشتر نداریم چرا باید یادمون بره
جیمین:(از خوشحالی چشماش برق میزدو با شوق داشت آسمون رو نگاه میکرد)
اعضا: هپی برس دی تویو هپی برس دی تویو
جیمین: شما بهترین پسر های روی زمینید شما بهترین رفیق های منید(با داد)
(و همه با خوشحالی تولدی عالی رو برای جیمین گرفتن)
به کمک دوست عزیزم
شوگا: چشم قربان
نامجون: جونگ کوک و جیهوپ شما سلیقه هاتون خوبه برای خرید وسایل و تزیین کردن به کارم میایید
جونگ کوک: باشه
جیهوپ: اوکی
نامجون: تهیونگ تو آماده خوندن میشی قبل از اومدن جیمین صدات رو گرم کن
تهیونگ: حله
نامجون: و اما جین تو مسئول کیکی، چون شکمویی چیز های خوشمزه انتخاب میکنی
جین:(خنده شیشه پاک کنی)
نامجون: اوکی خودتون رو جمع کنید جیمین داره میاد خوب نقش بازی کنید
اعضا: چشم رئیس:)
(جیمین اومد و همه نشسته بودن)
نامجون: خب بچه ها من امروز قراره با پدرم بریم بیرون شام هم نمیایم
جیهوپ: اوه راستی منم با خواهرم قراره بریم شهربازی
جونگ کوک: عه اگه اینجوریه من و تهیونگ هم میریم بیرون
شوگا: آخیش منم یه دل سیر میخابم جیمین تو برنامه ای نداری
جیمین:(توذهنش، یعنی واقعا یادشون رفته)
خوب نه منم خونه میمونم و تمرین میکنم
ویو جیمین
هی یعنی واقعا یادشون رفته سابقه نداشت خوب یعنی ازم خسته شدن ولی من که عاشق اونام مگه میشه تولد من یادشون رفته باشه واقعا ناامیدم کردن
تق تق
جیمین: بله بیا تو
شوگا: راستش پسرا که رفتن گفتم بیام من و تو هم بریم بیرون و خونه نمونیم
جیمین:(با بی حالی) باشه
شوگا: به نظرت بریم لب ساحل
جیمین: باشه هرچی تو بگی
شوگا: اول بریم شهر بازی و بعد شام بریم لب ساحل
جیمین: باورم نمیشه تو همون شوگای خابالویی
شوگا:(خنده)
چند ساعت بعد ساعت ۷
شوگا: چرا ساحل انقدر آرومه هیچکس اینجا نیست
جیمین:(که ناراحت و سرد بود) اهوم انگار همه یادشون رفته
شوگا: چی رو
جیمین: راستش من امروز تولدمه
شوگا: چی تولدته
(و یهویی همه جا روشن شد و آسمون پر از فشفشه شدو اعضا با کیک و کادو اومدن)
شوگا: تولدت مبارک موچی
جیمین: هی شما یادتون نرفته بود
نامجون: یدونه موچی که بیشتر نداریم چرا باید یادمون بره
جیمین:(از خوشحالی چشماش برق میزدو با شوق داشت آسمون رو نگاه میکرد)
اعضا: هپی برس دی تویو هپی برس دی تویو
جیمین: شما بهترین پسر های روی زمینید شما بهترین رفیق های منید(با داد)
(و همه با خوشحالی تولدی عالی رو برای جیمین گرفتن)
به کمک دوست عزیزم
۱۰.۱k
۰۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.