part 3
part 3
وینتر : اهیون به نظرت این همه گل اونم انقد سرحال در حالی که خیلی وقته کسی اینجا نیومده عادیه ؟ حتی یکیشونم پژمرده نشده نکنههه واقعا اینجا تسخیر شدست ؟
وینتر سریع میخاست فرار کنه که اهیون دستشو گرفت
اهیون : هوی وایستا نگران نباش عادیه اینجا مگه اون فردی ازش خونه رو خریدم نگفت که صاحب قبلی خونه بعد از رفتن از این خونه هنوزم به این خونه رفت و امد داشته احتمالا این زیر زمینه براش مهمه دیگه برای همین ازش مراقبت میکنه
وینتر : اوه راست میگی به کل یادم رفته بود
حالا ی چیزی اگه این خونه و زیر زمینش براش مهمه پس چرا رفت از خونه ؟
اهیون : وینتر تو مطمئنی موقع خرید خونه حرفای یارو رو گوش کردی ؟
مگه نگفت زنه خرافاتی بود بعد از شایعه تسخیر شدن خونه ازش فرار کرد و هر دفعه که میخاست به خونه سر بزنه قبلش دعا و مراسمای قدیمی انجام میداد چون فک میکرد ارواح رو دور میکنه
وینتر : اها اره
اهیون به دور و اطراف نگاه بیشتری انداخت
اهیون : اون اینه اون پشت چی میگه اون وسط ؟
وینتر : چییییی؟ کجا ؟
وینتر جیغ زد و اهیون از خنده پخش بر زمین شده بود
اهیون : ترسو ی اینس دیگه
وینتر اینه رو دید و نزدیکش رفت
حس عجیبی داشت
از طرفی ی خونه قدیمی گرفته بود و از طرف دیگه زیر زمین اون خونهه
وینتر : اهیون به نظرت این همه گل اونم انقد سرحال در حالی که خیلی وقته کسی اینجا نیومده عادیه ؟ حتی یکیشونم پژمرده نشده نکنههه واقعا اینجا تسخیر شدست ؟
وینتر سریع میخاست فرار کنه که اهیون دستشو گرفت
اهیون : هوی وایستا نگران نباش عادیه اینجا مگه اون فردی ازش خونه رو خریدم نگفت که صاحب قبلی خونه بعد از رفتن از این خونه هنوزم به این خونه رفت و امد داشته احتمالا این زیر زمینه براش مهمه دیگه برای همین ازش مراقبت میکنه
وینتر : اوه راست میگی به کل یادم رفته بود
حالا ی چیزی اگه این خونه و زیر زمینش براش مهمه پس چرا رفت از خونه ؟
اهیون : وینتر تو مطمئنی موقع خرید خونه حرفای یارو رو گوش کردی ؟
مگه نگفت زنه خرافاتی بود بعد از شایعه تسخیر شدن خونه ازش فرار کرد و هر دفعه که میخاست به خونه سر بزنه قبلش دعا و مراسمای قدیمی انجام میداد چون فک میکرد ارواح رو دور میکنه
وینتر : اها اره
اهیون به دور و اطراف نگاه بیشتری انداخت
اهیون : اون اینه اون پشت چی میگه اون وسط ؟
وینتر : چییییی؟ کجا ؟
وینتر جیغ زد و اهیون از خنده پخش بر زمین شده بود
اهیون : ترسو ی اینس دیگه
وینتر اینه رو دید و نزدیکش رفت
حس عجیبی داشت
از طرفی ی خونه قدیمی گرفته بود و از طرف دیگه زیر زمین اون خونهه
۱.۶k
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.