قلب بنفش 💜 part :۱۰
ا.ت ویو :
یهو هوس بستنی شکلاتی کردم
+من بستنی میخوام میشه بریم بخوریم
/هوم آرع بریم
؛_اوکی
داشتیم میرفتیم باورم نمیشد الان جونگ کوک کنارمه
_به چی فکر میکنی ؟
+ام..ه..هیچی (لبخند ضایع )
_😂
+چیه
_قیافت خیلی خوب شد 😂
+آها (آروم و با خجالت )
؛اوم میگم ماریا بیا بریم منو تو بستنی بگیریم شما دوتا هم برین بشینین توی پارک
/آها ...آرع آره بریم
کوک ویو :
میدونستم از قصد رفتن تا منو ا.ت تنها باشیم آخه به هیونگ گفته بودم دوسش دارم وقتی کنارشم به حس خیلی خوبی دارم
+بیا روی اون صندلی بشینیم (کلا کیوت حرف میزنه )
_باشع ،همیشه انقد کیوت حرف میزنی ؟
+آم ،مگه کیوت حرف میزنم ؟
_خیلی
+☺️
_تا حالا عاشق شدی ؟
+...آره
_عاشق کی ؟
+نمیتونم بگم
_چرا ؟
+دلایل خودمو دارم
_اوکی
+ تو چی
_ارع
+چ..چی
_مشکلیه ؟
+نه
فهمیدم از قیافش که ناراحت شد میدونستم اونم یه حسایی بهم داره اما خجالت میکشید بگه برای همین آروم لبامو گذاشتم روی لباش میتونستم بفهمم خیلی تعجب کرده بود جوری که سگ از دستش افتاد اما گرفتمش
ویو ماریا :
/وایی خداا
؛ بلاخره کار خودشو کرد
/بیا برگردیم خونه بستنی هارو ولش بزار تنها باشن
؛اوکی بیا بریم
ا.ت ویو :
وقتی اون کارو کرد انگار بهم شوک وارد شده بود خیلی تعجب کردم باورم نمیشد که الان کسی که ۵ساله فنشم و عاشقشم داره بوسم میکنه لباش مزه ی شیر موز میداد فک کنم تازه خورده بود نمیدونم چرا اما همراهیش کردم کارام دست خودم نبود باورم نمیشد که ....
حمایت پلیز💜
یهو هوس بستنی شکلاتی کردم
+من بستنی میخوام میشه بریم بخوریم
/هوم آرع بریم
؛_اوکی
داشتیم میرفتیم باورم نمیشد الان جونگ کوک کنارمه
_به چی فکر میکنی ؟
+ام..ه..هیچی (لبخند ضایع )
_😂
+چیه
_قیافت خیلی خوب شد 😂
+آها (آروم و با خجالت )
؛اوم میگم ماریا بیا بریم منو تو بستنی بگیریم شما دوتا هم برین بشینین توی پارک
/آها ...آرع آره بریم
کوک ویو :
میدونستم از قصد رفتن تا منو ا.ت تنها باشیم آخه به هیونگ گفته بودم دوسش دارم وقتی کنارشم به حس خیلی خوبی دارم
+بیا روی اون صندلی بشینیم (کلا کیوت حرف میزنه )
_باشع ،همیشه انقد کیوت حرف میزنی ؟
+آم ،مگه کیوت حرف میزنم ؟
_خیلی
+☺️
_تا حالا عاشق شدی ؟
+...آره
_عاشق کی ؟
+نمیتونم بگم
_چرا ؟
+دلایل خودمو دارم
_اوکی
+ تو چی
_ارع
+چ..چی
_مشکلیه ؟
+نه
فهمیدم از قیافش که ناراحت شد میدونستم اونم یه حسایی بهم داره اما خجالت میکشید بگه برای همین آروم لبامو گذاشتم روی لباش میتونستم بفهمم خیلی تعجب کرده بود جوری که سگ از دستش افتاد اما گرفتمش
ویو ماریا :
/وایی خداا
؛ بلاخره کار خودشو کرد
/بیا برگردیم خونه بستنی هارو ولش بزار تنها باشن
؛اوکی بیا بریم
ا.ت ویو :
وقتی اون کارو کرد انگار بهم شوک وارد شده بود خیلی تعجب کردم باورم نمیشد که الان کسی که ۵ساله فنشم و عاشقشم داره بوسم میکنه لباش مزه ی شیر موز میداد فک کنم تازه خورده بود نمیدونم چرا اما همراهیش کردم کارام دست خودم نبود باورم نمیشد که ....
حمایت پلیز💜
۱۴.۱k
۱۳ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.