فیک حانگ کوک(رفتار اشتباه)پارت۶
از زبان یور:(راوی مزاحم می گوید که پارت قبل یادش رفت عکس لباس یور رو بزراه این دفعه اسلاید دوم میزارم)
کوک سعی می کرد هی باهام اشتی کنه ولی من پا نمی دادم.یهو موبایلش زنگ خورد و رفت.
کوک ویو
خیلی سعی کردم بهش نزدیک شم ولی پا نمی داد یهو موبایلم زنگ زد رفتم یه جای خلوت.
کارمند:رئیس
کوک:کوفت بله
کارمند:خانم یور که پنجاه درصد سهام به اسمشون بود سهامشون رو پس گرفتن.
کوک:چیییییییییییی
بعدم قطع کردم.یور تو خودت خواستی منم یه بلایی سرت میارم که از خجالت اب بشی تو زمین.
از زبان یور:
وقتی برگشت نمی دونم چرا دیگه بهم محل نمی زاشت.نکنه واقعا فکر کرده من نمی خوامش.وایییییی من اونو دوست دارم فقط خواستم جلب توجه کنم یه ذره خداااا.
نوبت رسید به کادو ها کوک کادو رو برد.ولی تا سوجین اومد کادو رو باز کنه کوک گفت:
کوک:وایسا.همگی به من توجه کنید می خوام قبل باز کردن کادو چیزی بگم.
یهو دیدم زانو زد.یه حلقه دراورد.
کوک:سوجین با من ازدواج می کنی؟
اینو که گفت اشک از چشام جاری شد سوجین هم که ارزوش بود همون لحظه گفت ارههههه .منم سریع رفتم بیرون.همینطوری داشتم گریه می کردم و رفتم خونه .زنگ رو زدم جیمین که درو باز کرد دست خودم نبود غش کردم تو بقلش.
فردا از زبون یور:
بیدار شدم جیمین نبود یاد دیشب افتادم زدم زیر گریه.
یهو جیمین اومد تو اتاق.
جیمین:اه بیدار شدب؟چرا گریه می کنی ؟
براش ماجرارو تعریف کردم.
جیمین:راستش حق داره ولی نباید ابروی تورو می برد منم اگر دوست دخترم که البته از نظر فیزیکی زنم هست فک نکن خبر ندارم بهم پا نمی داد و پنجاه درصد سهامی که به اسمش بوده رو از تو شرکت ور میداشت خوب منم دیگه...
یهو دیدم موبایلم زنگ زده.
یور:نمی دونستم گاو ها هم تلفن دارن.
جنی:نمی دونستم خرا بلندن ادمیزادی حرف بزنن.
یور :بنال وته که حسابی عصبانی ام.
جنی:حتما بازم از دست کوک نه.
یور :دبدمت می گم بهت بنال.
جنی:زنک زده بودم حالتو بپرسم که برا بعدن.
قطع تماس.
نامجون:(تمام این مدت نامجون رو اشتباهی جیمین نوشتم نامجون رو تصور کنید نه جیمین)یور من می خوام شرکت کره ام رو به تو بسپرم خب؟
یور:اما
نامحون اما نداریم
یور:یماری می مکنم شرکتت از شرکت اون حروم زاده کوک هم باحال تر شه
(تا لایک ها به۲۰ نرسه کامنتا به ۱۵ پارت بعدی رو نیم نویسم)
کوک سعی می کرد هی باهام اشتی کنه ولی من پا نمی دادم.یهو موبایلش زنگ خورد و رفت.
کوک ویو
خیلی سعی کردم بهش نزدیک شم ولی پا نمی داد یهو موبایلم زنگ زد رفتم یه جای خلوت.
کارمند:رئیس
کوک:کوفت بله
کارمند:خانم یور که پنجاه درصد سهام به اسمشون بود سهامشون رو پس گرفتن.
کوک:چیییییییییییی
بعدم قطع کردم.یور تو خودت خواستی منم یه بلایی سرت میارم که از خجالت اب بشی تو زمین.
از زبان یور:
وقتی برگشت نمی دونم چرا دیگه بهم محل نمی زاشت.نکنه واقعا فکر کرده من نمی خوامش.وایییییی من اونو دوست دارم فقط خواستم جلب توجه کنم یه ذره خداااا.
نوبت رسید به کادو ها کوک کادو رو برد.ولی تا سوجین اومد کادو رو باز کنه کوک گفت:
کوک:وایسا.همگی به من توجه کنید می خوام قبل باز کردن کادو چیزی بگم.
یهو دیدم زانو زد.یه حلقه دراورد.
کوک:سوجین با من ازدواج می کنی؟
اینو که گفت اشک از چشام جاری شد سوجین هم که ارزوش بود همون لحظه گفت ارههههه .منم سریع رفتم بیرون.همینطوری داشتم گریه می کردم و رفتم خونه .زنگ رو زدم جیمین که درو باز کرد دست خودم نبود غش کردم تو بقلش.
فردا از زبون یور:
بیدار شدم جیمین نبود یاد دیشب افتادم زدم زیر گریه.
یهو جیمین اومد تو اتاق.
جیمین:اه بیدار شدب؟چرا گریه می کنی ؟
براش ماجرارو تعریف کردم.
جیمین:راستش حق داره ولی نباید ابروی تورو می برد منم اگر دوست دخترم که البته از نظر فیزیکی زنم هست فک نکن خبر ندارم بهم پا نمی داد و پنجاه درصد سهامی که به اسمش بوده رو از تو شرکت ور میداشت خوب منم دیگه...
یهو دیدم موبایلم زنگ زده.
یور:نمی دونستم گاو ها هم تلفن دارن.
جنی:نمی دونستم خرا بلندن ادمیزادی حرف بزنن.
یور :بنال وته که حسابی عصبانی ام.
جنی:حتما بازم از دست کوک نه.
یور :دبدمت می گم بهت بنال.
جنی:زنک زده بودم حالتو بپرسم که برا بعدن.
قطع تماس.
نامجون:(تمام این مدت نامجون رو اشتباهی جیمین نوشتم نامجون رو تصور کنید نه جیمین)یور من می خوام شرکت کره ام رو به تو بسپرم خب؟
یور:اما
نامحون اما نداریم
یور:یماری می مکنم شرکتت از شرکت اون حروم زاده کوک هم باحال تر شه
(تا لایک ها به۲۰ نرسه کامنتا به ۱۵ پارت بعدی رو نیم نویسم)
۵۷.۸k
۲۴ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.