پارت ۴
پله های عمارتو طی کردیم و رفتیم پایین و سوار ماشین شدیم و راه افتاد
+خب خانمی نگفتی حالا کجا بریم
_نمیدونم
+واا پس بریم کجا
_فقط حوصلم سر رفته هر جا میری برو مهم نیس کجا
+رود سئول چطوره؟
_نایسسسس میریم همونجا
+باشه عزیزم
******
دستمو دور بازو های عضلانیش حلقه کرده بودم و سرم هم رو شونش بود و داشتیم قدم میزدیم یهو همونطور که را میرفتیم یه پسره از کنارمون رد شد و احساس کردم بهم چشمک زد سر جام وایسادم از اونجایی که خیلی دعوایی بودم حتی به پشتش که قرارع چه اتفاقی بیفته فکر نکردم و داد زدم
_مرتیکه عوضی به من چشمک میزنی (داد و عصبی)
+چیشد بیب کی بهت چشمک زد
_اون اشغال
(علامت پسره&)
&چیه بدت اومد(پوزخند)
_مگه قرار بود خوشم بیاد اسکل تو قیافه هم نداری چشمک زدنت برای چیه
+هانا فک کنم بهتره خفه شی ینی چی اگه قیافه داشت تو بدت نمیومد (عصبی)
_نه نه منظورم این نبود
بعد رفت سمت پسره و شروع کرد به زدنش و بعد به بادیگارداش زنگ زد تا بیان و ببرنش اونو سوار ون کردن و بردن و بعد اومد سمت من و مچ دستمو محکم گرفت و کشید سمت ماشین و سوارم کرد
_ایییی دستم جیمین چته
یهو محکم زد تو صورتم
+خفه شو (داد)
مگه تخصیر من بود که اون یارو چشمک زد بهم اشکام گونه هامو خیس کردن ماشینو روشن کرد و سمت خونه میرفتیم به سرعت و فقط صدای نفس های عصبیش به گوش میرسید بلاخره رسیدیم دوباره اومد سمتم و مچ دستمو گرفت و بردم تو عمارت از پله ها بدون توجه بهم که بیفتم منو کشوند بالا و محکم هولم داد سمت اتاق و بعد گفت
+فکر فرار به سرت بزنه زندت نمیزارم همینجا وایمیسی تا من برگردم فهمیدی
سرمو به نشونه تأیید حرفش بالا پایین کردم و بعد درو محکم بستید و رفت منم نشستم رو تخت و شروع کردم به گریه کردن ....
+خب خانمی نگفتی حالا کجا بریم
_نمیدونم
+واا پس بریم کجا
_فقط حوصلم سر رفته هر جا میری برو مهم نیس کجا
+رود سئول چطوره؟
_نایسسسس میریم همونجا
+باشه عزیزم
******
دستمو دور بازو های عضلانیش حلقه کرده بودم و سرم هم رو شونش بود و داشتیم قدم میزدیم یهو همونطور که را میرفتیم یه پسره از کنارمون رد شد و احساس کردم بهم چشمک زد سر جام وایسادم از اونجایی که خیلی دعوایی بودم حتی به پشتش که قرارع چه اتفاقی بیفته فکر نکردم و داد زدم
_مرتیکه عوضی به من چشمک میزنی (داد و عصبی)
+چیشد بیب کی بهت چشمک زد
_اون اشغال
(علامت پسره&)
&چیه بدت اومد(پوزخند)
_مگه قرار بود خوشم بیاد اسکل تو قیافه هم نداری چشمک زدنت برای چیه
+هانا فک کنم بهتره خفه شی ینی چی اگه قیافه داشت تو بدت نمیومد (عصبی)
_نه نه منظورم این نبود
بعد رفت سمت پسره و شروع کرد به زدنش و بعد به بادیگارداش زنگ زد تا بیان و ببرنش اونو سوار ون کردن و بردن و بعد اومد سمت من و مچ دستمو محکم گرفت و کشید سمت ماشین و سوارم کرد
_ایییی دستم جیمین چته
یهو محکم زد تو صورتم
+خفه شو (داد)
مگه تخصیر من بود که اون یارو چشمک زد بهم اشکام گونه هامو خیس کردن ماشینو روشن کرد و سمت خونه میرفتیم به سرعت و فقط صدای نفس های عصبیش به گوش میرسید بلاخره رسیدیم دوباره اومد سمتم و مچ دستمو گرفت و بردم تو عمارت از پله ها بدون توجه بهم که بیفتم منو کشوند بالا و محکم هولم داد سمت اتاق و بعد گفت
+فکر فرار به سرت بزنه زندت نمیزارم همینجا وایمیسی تا من برگردم فهمیدی
سرمو به نشونه تأیید حرفش بالا پایین کردم و بعد درو محکم بستید و رفت منم نشستم رو تخت و شروع کردم به گریه کردن ....
۲۵.۸k
۳۰ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.