@rose scenario
در حالی که زخمی شده بودی توسط دشمنت نجات پیدا کردی حالا، روی تخت اون مرد در حالی که پهلوت بخاطر چاقو، خونریزی داشت؛ دراز کشیده بودی
مرد بزرگتر با اخمی که از روی نگرانی بود به افرادش که با نگاهی عجیب بهت زل زده بودن، غرید
به اینطور نگاه کردن بهش ادامه بدید تا دندون های تک تکتون رو بشکونم
بعد از اتمام جمله اش به تخت نزديك و بالای سرت ایستاد و با حرص لب زد
به نفعته که هوشیار بمونی و دمای بدنت تا اومدن دکتر خانوادگیمون بیشتر از این پایین نیاد وگرنه جز يك گزينه ایده دیگه ای برای بالا بردن دمای بدنت و گرم شدنت تو دست و بالم ندارم پس زنده بمون تا بعدا به دست خودم کشته بشی!"
مرد بزرگتر با اخمی که از روی نگرانی بود به افرادش که با نگاهی عجیب بهت زل زده بودن، غرید
به اینطور نگاه کردن بهش ادامه بدید تا دندون های تک تکتون رو بشکونم
بعد از اتمام جمله اش به تخت نزديك و بالای سرت ایستاد و با حرص لب زد
به نفعته که هوشیار بمونی و دمای بدنت تا اومدن دکتر خانوادگیمون بیشتر از این پایین نیاد وگرنه جز يك گزينه ایده دیگه ای برای بالا بردن دمای بدنت و گرم شدنت تو دست و بالم ندارم پس زنده بمون تا بعدا به دست خودم کشته بشی!"
۵۵
۲۷ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.