رمان عشق لجباز من
پارت ۱۴
ارسلان: به چشم گوسفند 😎
با بالش زدم تو سرش
ارسلان:خو چیه میخواستم روحیت رو عوض کنم😑
دو ماه بعد
_هورا دیانا صفر شده
+ارسلاااااااااااااننننننننننننننن
_واقعیته دیگه😎
+مامانم منو نصف میکنه😐
رسیدیم عمارت
سلام به همگیییییییییی
همه:سلام
مامانم:باز چه گندی زدی که میگی سلام😑
من:هیچی به خدااااااااا
ارسلان:امتحاناتش رو ریده
دیانا اروم زیر لب گفت:حساب تورو هم میرسم
مامان:دیانا دیگه باید درستو حسابی درس بخونی هاااااا
دیانا:خب حالا
مامان:از فردا با ارسلان درس میخونی میرید هم تو اتاق ارسلان میمونی
تا امتحانات بعدی که میدی
من و ارسلان یه نگاه به هم کردیم و گفتیم چشم😑
قراره داستان جالب شه
لایک کنید لطفا حمایت کنید لطفا فالو کنید و کامنت بزارید خیلی برام مهمه نظراتتون😜💜
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
ارسلان: به چشم گوسفند 😎
با بالش زدم تو سرش
ارسلان:خو چیه میخواستم روحیت رو عوض کنم😑
دو ماه بعد
_هورا دیانا صفر شده
+ارسلاااااااااااااننننننننننننننن
_واقعیته دیگه😎
+مامانم منو نصف میکنه😐
رسیدیم عمارت
سلام به همگیییییییییی
همه:سلام
مامانم:باز چه گندی زدی که میگی سلام😑
من:هیچی به خدااااااااا
ارسلان:امتحاناتش رو ریده
دیانا اروم زیر لب گفت:حساب تورو هم میرسم
مامان:دیانا دیگه باید درستو حسابی درس بخونی هاااااا
دیانا:خب حالا
مامان:از فردا با ارسلان درس میخونی میرید هم تو اتاق ارسلان میمونی
تا امتحانات بعدی که میدی
من و ارسلان یه نگاه به هم کردیم و گفتیم چشم😑
قراره داستان جالب شه
لایک کنید لطفا حمایت کنید لطفا فالو کنید و کامنت بزارید خیلی برام مهمه نظراتتون😜💜
#اردیا
#رمان_اردیا
#اردیا_همیشگی
#رمان_عاشقانه
#رمان_اکیپ
#رمان
۱۴.۷k
۱۱ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.