فیک عشق ناخواسته p³
فیک:عشق ناخواسته
P³
_وگرنه دخترت رو میکُ*شم
ات ویو
الان باید بهش بگم که بابام گوشیش خرابه؟ نه نمیگم بذار ببینم این داستان به کجا میرسه
*دوربین رو قطع کرد
_خب خب به نفعته که توی این سه روز که بابایی جونت میاد نجاتت بده به حرفم گوش بدی
+چشم(مهربون)
جونگ کوک ویو
نباید الان مقاوت کنه جیغ بزنه کمک بخواد و التماس کنه؟
+فقط باید چی صداتون کنم؟
_ما اصا هم رو نمیبینیم که بخوای چیزی صدام کنی
+اگه بابام نیاد دنبالم چی
_در اون صورت تو رو میکشم(پوزخند)
+از کجا معلوم
*جونگ کوک بدون جواب دادن به سوالای ات داشت میرفت هنوز فاصله ای نداشتن که یهو
ات پاشد و با همون دست و پا های بسته جونگ کوک رو به سمت خودش کشید و بوسیدش
جونگ کوک ویو
یهو شوکه شدم چرا اینکار رو کرد بوی خونش مستم کرده بود دندونای نیشم بیرون زده بودن و دردشون هر لحظه بیشتر منو ترقیب میکرد که خونش رو بخورم
دندون هام رو به گردنش فرو کردم جیغ خفه ای کشید و بعد چند ثانیه بیهوش شد ولی نکشتمش
از خودم میپرسم چرا؟
ولی هیچ جوابی براش ندارم
چرا باید یه مافیا که این همه آدم کشته باید یه دختر بچه اونم نه هر دختری
دختر دشمنش رو نکشه؟
برای خودم هم عجیبه حالا آروم تر شدم عطش خون توی بدنم خوابید ولی هنوز کاملا آروم نشدم خون میخواستم باز و بازم میخواستم این برای چیه ؟
از اونجا رفتم شاید این آروم ترم بکنه
ات ویو
آی سرم درد میکنه
دقیقا چه اتفاقی افتاده؟
عرررررررررررررررررر یارو خونآشامه
حدودا عصر بود
پنجره باز بود و سوز میومد
دست و پام هم دیگه بسته نبود طنابی که باهاش دستم رو بسته بودن کنارم بود و در هم باز بود قضیه چیه؟
P³
_وگرنه دخترت رو میکُ*شم
ات ویو
الان باید بهش بگم که بابام گوشیش خرابه؟ نه نمیگم بذار ببینم این داستان به کجا میرسه
*دوربین رو قطع کرد
_خب خب به نفعته که توی این سه روز که بابایی جونت میاد نجاتت بده به حرفم گوش بدی
+چشم(مهربون)
جونگ کوک ویو
نباید الان مقاوت کنه جیغ بزنه کمک بخواد و التماس کنه؟
+فقط باید چی صداتون کنم؟
_ما اصا هم رو نمیبینیم که بخوای چیزی صدام کنی
+اگه بابام نیاد دنبالم چی
_در اون صورت تو رو میکشم(پوزخند)
+از کجا معلوم
*جونگ کوک بدون جواب دادن به سوالای ات داشت میرفت هنوز فاصله ای نداشتن که یهو
ات پاشد و با همون دست و پا های بسته جونگ کوک رو به سمت خودش کشید و بوسیدش
جونگ کوک ویو
یهو شوکه شدم چرا اینکار رو کرد بوی خونش مستم کرده بود دندونای نیشم بیرون زده بودن و دردشون هر لحظه بیشتر منو ترقیب میکرد که خونش رو بخورم
دندون هام رو به گردنش فرو کردم جیغ خفه ای کشید و بعد چند ثانیه بیهوش شد ولی نکشتمش
از خودم میپرسم چرا؟
ولی هیچ جوابی براش ندارم
چرا باید یه مافیا که این همه آدم کشته باید یه دختر بچه اونم نه هر دختری
دختر دشمنش رو نکشه؟
برای خودم هم عجیبه حالا آروم تر شدم عطش خون توی بدنم خوابید ولی هنوز کاملا آروم نشدم خون میخواستم باز و بازم میخواستم این برای چیه ؟
از اونجا رفتم شاید این آروم ترم بکنه
ات ویو
آی سرم درد میکنه
دقیقا چه اتفاقی افتاده؟
عرررررررررررررررررر یارو خونآشامه
حدودا عصر بود
پنجره باز بود و سوز میومد
دست و پام هم دیگه بسته نبود طنابی که باهاش دستم رو بسته بودن کنارم بود و در هم باز بود قضیه چیه؟
۳.۱k
۱۲ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.