رمان پاستیل قلبی
پارت ۲
یه کم شکلات و شیر بیرون آوردم تا هات چاکلت درست کنم، میدونم بیشتر دخترا به قهوه علاقه مندن ولی من؟ مدل خودمو دارم. تو مود خودم بودم که صدای زنگ در رو شنیدم، آخه کی تو این هوا بیرونه؟؟
چتر خیس کنار جاکفشی رو برداشتم و چکمه های گلیو دوباره پوشیدم، با باز کردن در و سوزی که اومد از بیرون رفتن پشیمون شدم ولی لابد کار واجبی بود که تلفنی بهم نگفته بودن. سعی کردم چاله های آب تو باغچه رو نادیده بگیرم و بدون خیس شدن تا دم در برم.در رو باز کردم و چیزی که اصلا انتظارشو نداشتم رو دیدم، سه تا دختر همسن خودم با لباسای پاره پوره در حالی که میلرزیدن جلوی در وایساده بودن، دختر وسطی خیلی رنگ پریده و بدحال به نظر میرسید و دونفر دیگه به زور سرپا نگهش داشته بودن. دختر سمت راستی که از شدت سرما دندون قروچه میکرد پرسید:ببخشید مزاحمتون شدیم، خانم ادیب؟؟ با تعجب گفتم خودم هستم. با دیدن برق چشمای دختر و نگاهی که با هم ردوبدل کردن بیشتر متعجب شدم، ولی وقتی اوضاعشون رو میدیدم قلبم به درد میومد، بلافاصله گفتم مایلید بفرمایید داخل؟؟ در رو بیشتر باز کردم و کنار رفتم تا بتونن رد شن.
یه کم شکلات و شیر بیرون آوردم تا هات چاکلت درست کنم، میدونم بیشتر دخترا به قهوه علاقه مندن ولی من؟ مدل خودمو دارم. تو مود خودم بودم که صدای زنگ در رو شنیدم، آخه کی تو این هوا بیرونه؟؟
چتر خیس کنار جاکفشی رو برداشتم و چکمه های گلیو دوباره پوشیدم، با باز کردن در و سوزی که اومد از بیرون رفتن پشیمون شدم ولی لابد کار واجبی بود که تلفنی بهم نگفته بودن. سعی کردم چاله های آب تو باغچه رو نادیده بگیرم و بدون خیس شدن تا دم در برم.در رو باز کردم و چیزی که اصلا انتظارشو نداشتم رو دیدم، سه تا دختر همسن خودم با لباسای پاره پوره در حالی که میلرزیدن جلوی در وایساده بودن، دختر وسطی خیلی رنگ پریده و بدحال به نظر میرسید و دونفر دیگه به زور سرپا نگهش داشته بودن. دختر سمت راستی که از شدت سرما دندون قروچه میکرد پرسید:ببخشید مزاحمتون شدیم، خانم ادیب؟؟ با تعجب گفتم خودم هستم. با دیدن برق چشمای دختر و نگاهی که با هم ردوبدل کردن بیشتر متعجب شدم، ولی وقتی اوضاعشون رو میدیدم قلبم به درد میومد، بلافاصله گفتم مایلید بفرمایید داخل؟؟ در رو بیشتر باز کردم و کنار رفتم تا بتونن رد شن.
۷۹۵
۲۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.