پارت ۱
ویو جیسو
بزارید از بچگیم تعریف کنم تا به الان
وقتی بچه بودم با یه پسر خیلی ناز و خوشگل آشنا شدم حتی اسمشم نمیدونستم ما با هم همسایه شدیم همراه هم بازی میکردیم تقریبا مثل
خواهر برادر به هم وصل شده بودیم
اما یه روزی اتفاق بدی افتاد
اون اون دیگه نبود وقتی که رفتم دیدم هیچی سر جایش نبود انگار همچیو باد برده اما چطور ؟؟؟؟
من از اون روز خیلی ناراحت بودم و افسردگی داشتم
وقتی که بزرگتر و بزرگتر شدم رشته حقوق رو برداشتم اما ادامه ندادم و خواستم برم دانشگاه و بعدش ادامه دادم
تو طول دانشگاه با یه پسری به نام سیون آشنا شدم و با هم قرار میزاریم اما تا حالا رابطه یا چیزی نداشته ایم
امروز مثل همیشه میرم دانشگاه
مدیر دانشگاه: سلام بچه ها صبحتون بخیر از امروز به دلیل کسالت استاد چوی استاد پارک به شما آموزشش میدن امیدوارم خوشتون بیاد( نیاد میزنم میمیرن همشون)
جیسو: وای پارک چه فامیلی آشنایی
جیسو: سیون بریم سر کلاس
منو و سویون دست همو گرفتیم رفتیم سر کلاس
جیسو و سویون نشستند
استاد پارک جیمین وارد میشود
جیمین وارد شد
جیسو : وای چقدر جذاب کیوته چقدر خوشگلههه
سیون: چی؟
جیسو: هیچی با خودم بودم
جیمین : سلام استاد پارک جیمین هستم ۲۷ سالمه و امروز تدریس شروع میکنم سوالی هست
یک نفر: ازدواج کردید
جیمین : سوالات شخصی جواب نمیدم اما خیر ازدواج نکردم
جیسو چند لحظه به جیمین نگاه کرد خیلی صورت آشنایی بود اما حدس نمیزد که دوست بچگیشه
بزارید از بچگیم تعریف کنم تا به الان
وقتی بچه بودم با یه پسر خیلی ناز و خوشگل آشنا شدم حتی اسمشم نمیدونستم ما با هم همسایه شدیم همراه هم بازی میکردیم تقریبا مثل
خواهر برادر به هم وصل شده بودیم
اما یه روزی اتفاق بدی افتاد
اون اون دیگه نبود وقتی که رفتم دیدم هیچی سر جایش نبود انگار همچیو باد برده اما چطور ؟؟؟؟
من از اون روز خیلی ناراحت بودم و افسردگی داشتم
وقتی که بزرگتر و بزرگتر شدم رشته حقوق رو برداشتم اما ادامه ندادم و خواستم برم دانشگاه و بعدش ادامه دادم
تو طول دانشگاه با یه پسری به نام سیون آشنا شدم و با هم قرار میزاریم اما تا حالا رابطه یا چیزی نداشته ایم
امروز مثل همیشه میرم دانشگاه
مدیر دانشگاه: سلام بچه ها صبحتون بخیر از امروز به دلیل کسالت استاد چوی استاد پارک به شما آموزشش میدن امیدوارم خوشتون بیاد( نیاد میزنم میمیرن همشون)
جیسو: وای پارک چه فامیلی آشنایی
جیسو: سیون بریم سر کلاس
منو و سویون دست همو گرفتیم رفتیم سر کلاس
جیسو و سویون نشستند
استاد پارک جیمین وارد میشود
جیمین وارد شد
جیسو : وای چقدر جذاب کیوته چقدر خوشگلههه
سیون: چی؟
جیسو: هیچی با خودم بودم
جیمین : سلام استاد پارک جیمین هستم ۲۷ سالمه و امروز تدریس شروع میکنم سوالی هست
یک نفر: ازدواج کردید
جیمین : سوالات شخصی جواب نمیدم اما خیر ازدواج نکردم
جیسو چند لحظه به جیمین نگاه کرد خیلی صورت آشنایی بود اما حدس نمیزد که دوست بچگیشه
۵.۹k
۲۷ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.