آخرین نت ویالون 🎶
آخرین نت ویالون 🎶
پارت چهارم🎼
نمیدونم چی داشت ویولن که وقتی می گرفتمش دستم می شدم یه میرای جدید. اصلا یه آدم دیگه می شدم.
چشمام بسته بود و بدون این که بدونم چی می زنم فقط زدم.
یاد خودم و سختیایی که توی این راه کشیدم افتادم، یاد گریه هام که هیچ کس نفهمید.
چه شبایی که تا صبح بیدار می موندم و چه روزایی که دوباره باید می شدم همون میرای خندون و بذله گو.
چقدر از فک و فامیل حرف شنیدم که آره دوقلوهای دانته ( بابای میرا) یکیشون نابغه ست پزشکی می خونه یکیشون منگله از همون اول فرستادنش هنر که لاپوشونی کنن.
احساساتی شده بودم و اشکام می چکید روی گونم. افسار دستام دست خودم نبود، قلبم بود که داشت ویولن می زد.
می دونستم یه روز به همه ثابت میکنم میرا دست کمی از خواهرش نداشت فقط نشد مثل خواهرش و نرفت دنبال حرف مردم.
مایرا قل من بود، فقط من می دونستم چقدر با حسرت به من نگاه می کنه چون علاقمو دنبال کردم.
خودش چیکار کرد؟
هیچی! رفت یه رشته ای که دهن مردمو ببنده. هممون می دونستیم چقدر عاشق موسیقیه.
من ولی مایرا نبودم، من میرا بودم، به همه ثابت می کردم چه کارایی از دستم بر میاد. به وقتش!
با یه اوج کوتاه نواختنم رو تموم کردم و بی اون که اون دوتا رو نگاه کنم اشکامو پاک کردم. می دونستم گند زدم.
اصلا حواسم نبود!
باز یاد خاطراتم افتاده بودم.
پارت چهارم🎼
نمیدونم چی داشت ویولن که وقتی می گرفتمش دستم می شدم یه میرای جدید. اصلا یه آدم دیگه می شدم.
چشمام بسته بود و بدون این که بدونم چی می زنم فقط زدم.
یاد خودم و سختیایی که توی این راه کشیدم افتادم، یاد گریه هام که هیچ کس نفهمید.
چه شبایی که تا صبح بیدار می موندم و چه روزایی که دوباره باید می شدم همون میرای خندون و بذله گو.
چقدر از فک و فامیل حرف شنیدم که آره دوقلوهای دانته ( بابای میرا) یکیشون نابغه ست پزشکی می خونه یکیشون منگله از همون اول فرستادنش هنر که لاپوشونی کنن.
احساساتی شده بودم و اشکام می چکید روی گونم. افسار دستام دست خودم نبود، قلبم بود که داشت ویولن می زد.
می دونستم یه روز به همه ثابت میکنم میرا دست کمی از خواهرش نداشت فقط نشد مثل خواهرش و نرفت دنبال حرف مردم.
مایرا قل من بود، فقط من می دونستم چقدر با حسرت به من نگاه می کنه چون علاقمو دنبال کردم.
خودش چیکار کرد؟
هیچی! رفت یه رشته ای که دهن مردمو ببنده. هممون می دونستیم چقدر عاشق موسیقیه.
من ولی مایرا نبودم، من میرا بودم، به همه ثابت می کردم چه کارایی از دستم بر میاد. به وقتش!
با یه اوج کوتاه نواختنم رو تموم کردم و بی اون که اون دوتا رو نگاه کنم اشکامو پاک کردم. می دونستم گند زدم.
اصلا حواسم نبود!
باز یاد خاطراتم افتاده بودم.
۳.۶k
۱۲ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.