عشق جدیدم مافیا Part 18
پارت ¹⁸
ا.ت ویو :
خودم خیلی گرسنم بود پس با صدای بلند گفتم : کی دلش خوراکی میخواد ؟
و کوک و جیمین هی میگفتن من من ولی تهیونگ علاقه ای نداشت
زدیم بغل و به کوک و جیمین خوراکی دادم
ا.ت : تهیونگ تو نمیخوری ؟
تهیونگ : نه اشتها ندارم . تو واقعا نگران ماموریت نیستی ؟
ا.ت : معلومه که نه چون ما بهترین گروه مافیاییم
ا.ت : تهیونگ باید یه چیزی بخوری
تهیونگ : نمیخوام چیزی بخورم
دیدم داره لج بازی میکنه پس شروع کردم به دنبال کردنش و بلاخره بعد کلی دویدن افتادم روش و بهش کیک دادم خورد و از روش بلند شدم
اونقدر بهش حال داده بود این دویدن که یه لبخند مستطیلی زد
نمیدونم چرا ولی با دیدن لبخندش انگار گل رز قرمزی تو قلبم شکوفا شد
بعد ۲ مین رفتیم نشستیم تو ماشین و جیمین رانندگی میکرد و کوک هم بغل دستش بود و تهیونگ هم پشت پیش من
فلش بک
ساعت ۹ بود و کم کم خوابم برد
تهیونگ ویو :
دیدم ا.ت خوابیده
خیلی کیوت شده بود . دلم میخواست بگیرمش و لباش رو ببوسم ولی ....
من بهش گفتم که دوستت ندارم . خدایا من یه دروغ گوی خیلی بدم
باید بهش بگم که دوستش دارم
۳ مین بعد داشتم فکر میکردم که یهو تو یه چاله افتادیم و ماشین بدجور تکون خورد و ا.ت سرش رو گذاشت رو شونم ..........
ا.ت ویو :
خودم خیلی گرسنم بود پس با صدای بلند گفتم : کی دلش خوراکی میخواد ؟
و کوک و جیمین هی میگفتن من من ولی تهیونگ علاقه ای نداشت
زدیم بغل و به کوک و جیمین خوراکی دادم
ا.ت : تهیونگ تو نمیخوری ؟
تهیونگ : نه اشتها ندارم . تو واقعا نگران ماموریت نیستی ؟
ا.ت : معلومه که نه چون ما بهترین گروه مافیاییم
ا.ت : تهیونگ باید یه چیزی بخوری
تهیونگ : نمیخوام چیزی بخورم
دیدم داره لج بازی میکنه پس شروع کردم به دنبال کردنش و بلاخره بعد کلی دویدن افتادم روش و بهش کیک دادم خورد و از روش بلند شدم
اونقدر بهش حال داده بود این دویدن که یه لبخند مستطیلی زد
نمیدونم چرا ولی با دیدن لبخندش انگار گل رز قرمزی تو قلبم شکوفا شد
بعد ۲ مین رفتیم نشستیم تو ماشین و جیمین رانندگی میکرد و کوک هم بغل دستش بود و تهیونگ هم پشت پیش من
فلش بک
ساعت ۹ بود و کم کم خوابم برد
تهیونگ ویو :
دیدم ا.ت خوابیده
خیلی کیوت شده بود . دلم میخواست بگیرمش و لباش رو ببوسم ولی ....
من بهش گفتم که دوستت ندارم . خدایا من یه دروغ گوی خیلی بدم
باید بهش بگم که دوستش دارم
۳ مین بعد داشتم فکر میکردم که یهو تو یه چاله افتادیم و ماشین بدجور تکون خورد و ا.ت سرش رو گذاشت رو شونم ..........
۳.۹k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.