سناریو (هیونگ لاین)
☆وقتی ا.ت مس.ت بوده و تو راه برگشت به خونه افتاده زمین(به عنوان دوست پسر که رئیس بار باهاشون دوست بودن و بهشون زنگ زده اطلاع داده)
نامی. ا.ت داشت می یوفتاد که یکی از هودیش می گیره و مانع افتادنش می کنه اون فرد نامجون بود بعد این که نزاشت ا.ت بیوفته اون رو کشید بغلش و محکم بغلش کرد و بعد کمی از خودش ا.ت رو فاصله داد. بیبی من چرا مست کرده هوم؟اگه می یوفتادی چی؟(نگران،بم،نسبتا کم عصبی)
^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^
جین.افتاده بودی زمین و به خاطر گریه دورتر و تار می دیدی که متوجه یه دسا رو شونت شدی آروم با چهره ای گریون برگشتی سمت دست که متوجه جین شدی
ا.ت.جینی هق هق(گریه و دستاش رو به نشانه ی بغل باز کرد)
جین زیر لب زمزمه کرد لیتل گرل من (بم و زیر لب)و بعد ا.ت رو برآید بغل کرد و ا.ت دستاش رو دور گردن جین حلقه کرد و سرش رو گذاشت رو قفسه سینش و آروم گرفت بی خبر از این که جین فردا قراره باهاش راجب مستیش صحبت کنه
^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^
یونگی. ا.ت افتاد بود زمین و تو خودش جمع شده بود و گریه میکرد و زانوش خونی بود که با شنیدن صدایی آشنا سرش رو آورد بالا و با دیدن یونگی که بدو بدو داشت می یومد سمتش و اسم ا.ت رو به زبون می یاورد به زور سرپا شد که کشتی یونگی رسید بهش محکم ا.ت رو بغل کرد
یونگی.دختره ی دیوونه می دونی چقدر نگرانت بودم؟(نگران و موهای ا.ت رو نوازش می کنه)
^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^
هوپی. با فهمیدن این که ا.ت مست کرده بدون درنگی می یاد سمت بار که وقتی می یاد می بینه نشسته رو یه صندلی بیرون بار و دستش زخمیه و با بغض به یه گربه زول زده اولش ذوقی واسه کیوت بودن ا.ت می کنه و بعدش می ره سمتش و می شینه رو صندلی و ا.ت رو می زاره رو پاش و ا.ت به تعجب و بغض به هومی زول می زنه(مسته برای همین)
هوپی.بیبی گرل از این به بعد باید خودم چهار چشمی مواظبت باشم(بم و می زنه به نوک بینی ا.ت)
نامی. ا.ت داشت می یوفتاد که یکی از هودیش می گیره و مانع افتادنش می کنه اون فرد نامجون بود بعد این که نزاشت ا.ت بیوفته اون رو کشید بغلش و محکم بغلش کرد و بعد کمی از خودش ا.ت رو فاصله داد. بیبی من چرا مست کرده هوم؟اگه می یوفتادی چی؟(نگران،بم،نسبتا کم عصبی)
^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^
جین.افتاده بودی زمین و به خاطر گریه دورتر و تار می دیدی که متوجه یه دسا رو شونت شدی آروم با چهره ای گریون برگشتی سمت دست که متوجه جین شدی
ا.ت.جینی هق هق(گریه و دستاش رو به نشانه ی بغل باز کرد)
جین زیر لب زمزمه کرد لیتل گرل من (بم و زیر لب)و بعد ا.ت رو برآید بغل کرد و ا.ت دستاش رو دور گردن جین حلقه کرد و سرش رو گذاشت رو قفسه سینش و آروم گرفت بی خبر از این که جین فردا قراره باهاش راجب مستیش صحبت کنه
^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^
یونگی. ا.ت افتاد بود زمین و تو خودش جمع شده بود و گریه میکرد و زانوش خونی بود که با شنیدن صدایی آشنا سرش رو آورد بالا و با دیدن یونگی که بدو بدو داشت می یومد سمتش و اسم ا.ت رو به زبون می یاورد به زور سرپا شد که کشتی یونگی رسید بهش محکم ا.ت رو بغل کرد
یونگی.دختره ی دیوونه می دونی چقدر نگرانت بودم؟(نگران و موهای ا.ت رو نوازش می کنه)
^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^*^
هوپی. با فهمیدن این که ا.ت مست کرده بدون درنگی می یاد سمت بار که وقتی می یاد می بینه نشسته رو یه صندلی بیرون بار و دستش زخمیه و با بغض به یه گربه زول زده اولش ذوقی واسه کیوت بودن ا.ت می کنه و بعدش می ره سمتش و می شینه رو صندلی و ا.ت رو می زاره رو پاش و ا.ت به تعجب و بغض به هومی زول می زنه(مسته برای همین)
هوپی.بیبی گرل از این به بعد باید خودم چهار چشمی مواظبت باشم(بم و می زنه به نوک بینی ا.ت)
۵.۴k
۱۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.