مافیایه بد (p1)
پارت ۱
////////////////
امروز صب با داد بابام از خواب پاشدم(بابای
ا/ت=ب ا/ت +)
ب:ا/تتتتتتت بیا پایینننن(داد صگی)
+اومدم اومدم
+چیشده؟
ب:کی سرکارت شروع میشه؟
+ساعت ۱۲ الان ساعت ۸ عه
ب:مهم نیس برو خونه یکی رو باید تمیز کنی
+چرا؟
ب:برو خدات رو شکر کن که ازت پول نمیگیرم قمار رو باختم قرار شد خونشون رو تمیز کنی
+به من چه
ب:چی گفتی؟(عصبی)
+هیچی گفتم الان یه چیزی کوفت میکنم میرم
ب:نمی خواد اونجا ساعت ۹ صبحونه میدن
+ایشششش رفتم
رفتم توی اتاقم لباس پوشیدم یه دامن تا بالای زانو با یه تاب و یه کت روش
ب:چه عجب حاضر شدی ساعت ۸:۱۵ شد
+عه چقدر زود حاضر شدم
ب:برو اومدن دنبالت
+چرا اومدن دنبالم؟
ب:نمی دونم گفتن خودشون میبرن و میارنت
+اهان
رفتم بیرون که یه ماشین مشکی مدل بالا دیدم خیلی تعجب کردم که یکی پیدا شد و در رو باز کرد برام که…..
////////////////
امروز صب با داد بابام از خواب پاشدم(بابای
ا/ت=ب ا/ت +)
ب:ا/تتتتتتت بیا پایینننن(داد صگی)
+اومدم اومدم
+چیشده؟
ب:کی سرکارت شروع میشه؟
+ساعت ۱۲ الان ساعت ۸ عه
ب:مهم نیس برو خونه یکی رو باید تمیز کنی
+چرا؟
ب:برو خدات رو شکر کن که ازت پول نمیگیرم قمار رو باختم قرار شد خونشون رو تمیز کنی
+به من چه
ب:چی گفتی؟(عصبی)
+هیچی گفتم الان یه چیزی کوفت میکنم میرم
ب:نمی خواد اونجا ساعت ۹ صبحونه میدن
+ایشششش رفتم
رفتم توی اتاقم لباس پوشیدم یه دامن تا بالای زانو با یه تاب و یه کت روش
ب:چه عجب حاضر شدی ساعت ۸:۱۵ شد
+عه چقدر زود حاضر شدم
ب:برو اومدن دنبالت
+چرا اومدن دنبالم؟
ب:نمی دونم گفتن خودشون میبرن و میارنت
+اهان
رفتم بیرون که یه ماشین مشکی مدل بالا دیدم خیلی تعجب کردم که یکی پیدا شد و در رو باز کرد برام که…..
۴.۷k
۲۰ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.