گوکی
گوکی
پارت ۳
بل اخره به کشور پدری اش رسید دنبال محبوب ترین فرد زندگیش
مستقیم به عمارت عمه اش رفت له له میزد برای دو ثانیه دیدن ا/ت بعد از این همه اتفاق
ویو ا.ت
مثل همیشه راه کلاس تا حیاط رو دنبال میکرد که مزاحم همیشگیش پیدا شد
الکس آمریکایی دوباره اومده بود تا دل ا/ت رو ببره دریق از اینکه ا/ت اون رو اصلا ادم حساب نمیکنه
الکس:ا/ت جونم
+کوفت
الکس:فدات بشم
+مرض
الکس:ا/تتتتتتتتتتتت
+زهر مار
بعد ا/ت بدون محل گذاشتن به الکس سوار ماشینی که اومده بود دنبالش شد
الکس: یه کاری میکنم برای بودن با من التماسم کنی دختره ....
لامصب فش هم نمیشه بهش داد
رسید خونه دید مامانش با ندیمه های خونه مشغول آشپزی و تمیزکاری بود
یوجین:خوش اومدی دخترم پسر داییت داره میاد
+مگه دایی من نمرده بود؟
یوجین: چه ربطی داره قبلش که بچه دار شده
+اهان پس یعنی باید بزرگتر از من باشه
یوجین:بله بزرگتره
+من میدم لباسام رو عوض کنم
یوجین :برای ناهار صدات میکنم
+باشه
و رفت طبقه بالا اماده شه یه دوش ۱۰ مینی گرفت اومد بیرون موهاش رو خشک کرد و دو طرفه بافت بعد لباساش رو پوشید
به طرف تخت رفت روش دراز کشید و تا اومد چشماش رو رو هم بزاره صدای در اتاق به گوش رسید که میگفت بیا ناهار
و با گفتن باشه ارو ندیمه رو فرستاد پایین جلوی آینه وایساد چطری هاش رو مرتب کرد و در رو باز کرد به سمت پایین به راه افتاد
+مامانی پسر عمه ام اومده ؟
یوجین:نه هنوز انگار تازه پروازش نشسته راننده فرستادیم
+آهان باید منتظرش بمونیم؟
یوجین:ا.ت امروز یه حرفایی میزنیا حالت خوبه خوب معلومه باید منتظرش بمونیم
+باشه خوب
در همین هین صدای زنگ در اومد خدمتکار رفت تا در رو باز کنه و قامت پسری قد بلند خوش هیکل خوش فرم و زیبا جلوی در نمایان شد راستش دروغ بود اگه میگفت تو همون نگاه اول روش کراش نزده خوشش اومده بود چه جورشم
پارت ۳
بل اخره به کشور پدری اش رسید دنبال محبوب ترین فرد زندگیش
مستقیم به عمارت عمه اش رفت له له میزد برای دو ثانیه دیدن ا/ت بعد از این همه اتفاق
ویو ا.ت
مثل همیشه راه کلاس تا حیاط رو دنبال میکرد که مزاحم همیشگیش پیدا شد
الکس آمریکایی دوباره اومده بود تا دل ا/ت رو ببره دریق از اینکه ا/ت اون رو اصلا ادم حساب نمیکنه
الکس:ا/ت جونم
+کوفت
الکس:فدات بشم
+مرض
الکس:ا/تتتتتتتتتتتت
+زهر مار
بعد ا/ت بدون محل گذاشتن به الکس سوار ماشینی که اومده بود دنبالش شد
الکس: یه کاری میکنم برای بودن با من التماسم کنی دختره ....
لامصب فش هم نمیشه بهش داد
رسید خونه دید مامانش با ندیمه های خونه مشغول آشپزی و تمیزکاری بود
یوجین:خوش اومدی دخترم پسر داییت داره میاد
+مگه دایی من نمرده بود؟
یوجین: چه ربطی داره قبلش که بچه دار شده
+اهان پس یعنی باید بزرگتر از من باشه
یوجین:بله بزرگتره
+من میدم لباسام رو عوض کنم
یوجین :برای ناهار صدات میکنم
+باشه
و رفت طبقه بالا اماده شه یه دوش ۱۰ مینی گرفت اومد بیرون موهاش رو خشک کرد و دو طرفه بافت بعد لباساش رو پوشید
به طرف تخت رفت روش دراز کشید و تا اومد چشماش رو رو هم بزاره صدای در اتاق به گوش رسید که میگفت بیا ناهار
و با گفتن باشه ارو ندیمه رو فرستاد پایین جلوی آینه وایساد چطری هاش رو مرتب کرد و در رو باز کرد به سمت پایین به راه افتاد
+مامانی پسر عمه ام اومده ؟
یوجین:نه هنوز انگار تازه پروازش نشسته راننده فرستادیم
+آهان باید منتظرش بمونیم؟
یوجین:ا.ت امروز یه حرفایی میزنیا حالت خوبه خوب معلومه باید منتظرش بمونیم
+باشه خوب
در همین هین صدای زنگ در اومد خدمتکار رفت تا در رو باز کنه و قامت پسری قد بلند خوش هیکل خوش فرم و زیبا جلوی در نمایان شد راستش دروغ بود اگه میگفت تو همون نگاه اول روش کراش نزده خوشش اومده بود چه جورشم
۷.۰k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.