P5
رزالین ویو.
مثل همیشه..یه روز دیگه....شروع شد برام...صبحونمو تموم کردم..به سمت کمدم رفتم و فرممو در اواردم و کم کم تنم کردم..
دکمه های پیرهنم رو بستم...کراواتمو انداختم و بعدش کتمو...کمی از بالم لبم زدم..
موهامو شونه کردم و دورم انداختم..بوتامو پوشیدم..و کیفمو برداشتم و از در خارج شدم..
به سمت ماشینم رفتم...
توراه اهنگ کاور میکردم و اهنگ هایی ک دوست داشتمو پلی میکردم..
جلو درپارک کردم..
و پیاده شدم..در رو قفل کردم و میخاستم برم..
که صدایی سرجام نگه ام داشت...
"مادمازل..این از کیفتون افتاد!"-به انگلیسی
یه نگاه بهش کردم..
یه چهره اشنا بود..
چشمای جذاب..هیکل درشت..لب های کشیده..بهش میخورد قدش 178 باشه..
لبخند زیبایی داشت..
نگاهیی به وسیله توی دستش کردم..یه فلش؟
با شک از دستش گرفتمش تعظیمی کردم..و لب زدم:اوه..تنک یو مصتر!(به انگلیسی مسلطه )
لبخندی بهم زد...و بدون اینکه منتظر جوابی بمونم از اونجا فاصله گرفتم...ولی میتونستم حس کنم هنوز اونجاست..اون کی بود؟
چی داخل این فلشه.؟چنین چیزی توی کیفم بود اصلا؟..سوالات روی مغزم رژه میرن.....
با صدای گوشیم ایستادم..
ادوارد؟
چرا باید بهم پی ام بده؟
قطعا یا کاری داره یا چیزی میخواد...
جز این نمیتونه باشه..
سعی کردم اون پی ام رو ایگنور کنم..(بی توجه باشم نسبت بهش)
ولی دوباره پی ام داد...
اه..مرتیکه...بیخیالم شو...
روی مخم بود همه چی....
دستی دور گردنم افتاد ناگهان که با آلیس مواجه شدم.
آلیس:شماره بدم پاره کنی خوشگله؟
رز:کفاثت مگ خدت ناموس نداریی؟
هردو خندیدیم...
رز:آلیس راستی ادوارد پی ام داده...معلوم نیس چی میخاد دوباره..امیدوارم شر درست نکنه
آلیس:اون مرتیکه نکبت؟ولش بابا گورشو گم میکنه اخر...
رز:هوم...
هعی نصفه شبی چیزی به ذهنم نمیرسه...
شرایط پارت بعد
کامنت:20
لایک:20
فالوور:537
اصکی فقط با اجازه وگرنه...
بنظرتون اون مرد کی بود؟
راستی عجب سرعتی دارینننن برگام ریخت..خب دوستون دارم فعلا
مثل همیشه..یه روز دیگه....شروع شد برام...صبحونمو تموم کردم..به سمت کمدم رفتم و فرممو در اواردم و کم کم تنم کردم..
دکمه های پیرهنم رو بستم...کراواتمو انداختم و بعدش کتمو...کمی از بالم لبم زدم..
موهامو شونه کردم و دورم انداختم..بوتامو پوشیدم..و کیفمو برداشتم و از در خارج شدم..
به سمت ماشینم رفتم...
توراه اهنگ کاور میکردم و اهنگ هایی ک دوست داشتمو پلی میکردم..
جلو درپارک کردم..
و پیاده شدم..در رو قفل کردم و میخاستم برم..
که صدایی سرجام نگه ام داشت...
"مادمازل..این از کیفتون افتاد!"-به انگلیسی
یه نگاه بهش کردم..
یه چهره اشنا بود..
چشمای جذاب..هیکل درشت..لب های کشیده..بهش میخورد قدش 178 باشه..
لبخند زیبایی داشت..
نگاهیی به وسیله توی دستش کردم..یه فلش؟
با شک از دستش گرفتمش تعظیمی کردم..و لب زدم:اوه..تنک یو مصتر!(به انگلیسی مسلطه )
لبخندی بهم زد...و بدون اینکه منتظر جوابی بمونم از اونجا فاصله گرفتم...ولی میتونستم حس کنم هنوز اونجاست..اون کی بود؟
چی داخل این فلشه.؟چنین چیزی توی کیفم بود اصلا؟..سوالات روی مغزم رژه میرن.....
با صدای گوشیم ایستادم..
ادوارد؟
چرا باید بهم پی ام بده؟
قطعا یا کاری داره یا چیزی میخواد...
جز این نمیتونه باشه..
سعی کردم اون پی ام رو ایگنور کنم..(بی توجه باشم نسبت بهش)
ولی دوباره پی ام داد...
اه..مرتیکه...بیخیالم شو...
روی مخم بود همه چی....
دستی دور گردنم افتاد ناگهان که با آلیس مواجه شدم.
آلیس:شماره بدم پاره کنی خوشگله؟
رز:کفاثت مگ خدت ناموس نداریی؟
هردو خندیدیم...
رز:آلیس راستی ادوارد پی ام داده...معلوم نیس چی میخاد دوباره..امیدوارم شر درست نکنه
آلیس:اون مرتیکه نکبت؟ولش بابا گورشو گم میکنه اخر...
رز:هوم...
هعی نصفه شبی چیزی به ذهنم نمیرسه...
شرایط پارت بعد
کامنت:20
لایک:20
فالوور:537
اصکی فقط با اجازه وگرنه...
بنظرتون اون مرد کی بود؟
راستی عجب سرعتی دارینننن برگام ریخت..خب دوستون دارم فعلا
۱۶.۳k
۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.