تک پارتی: نام:"نبض عشق"
*****
با قدم هایع تند روی برگ هایع زرد رنگ و قرمز دوییدم....
میترسیدم دیر برسم...
اخع امروز کع روز تولدمع کدوم کلع شقی میگع بیا پارک "عشق ابدی" بع خدا من موندم از دست این پسر چع کنم....
هوا سرد بود و دستام یخ زدع بودن...
خیلی سرد بود....
از دور چشام یع نیمکتیو دید...
اروم اروم راه میرفتم تا بع نیمکت برسم کع دو تا دست عضلع ای دورم حلقع شد...
"جونگ کوک" دم گوشم گفت:"باید از خدا تشکر کنم کع فرشتع ای رو مثل تو خلق کردع کع مرهم دردام باشی"
"ات": یااا.. از می تا حالا اقا خرگوشع انقدر دانشمند شدع؟؟؟
جونگ کوک لپام کشید و گفت:از وقتی کع خانوم اقا خرگوشع بش میگع کلع شق....
ات:اتو همشو شنیدی؟
جونگ کوک: وقتی بلند فکر میکنی کل کرع ایرانو و روسیع و چینو ... کلجهان میفهمن زن اقا خرگوشع...
ات:ولی ما هنوز ازدواج نکردیم...
جونگ کوک:فعلا بیا کادوتو بگیر....
جونگ کوک یع جعبع بهم داد...
جعبع یاسی رنگ... باز کردم و یع ساعت توش بود...
جونگ کوک:تا وفتی کع این ساعت کار کنع منو تو باهم هستیم...
"۱ روز بعد"
*****
ات:((منطور جونگ کوک از حرفش چی بودع؟یعنی دیگع عاشقم نیس...دوستم ندارع...بهترع برم ساعت فروشی و بدون اینکع جونگ کوک بفهمع باتری جدید بزارم....
"در ساعت فروشی"
_:"خانوم این ساعت با "نبض" کار میکنع...
یعنی تا وقتی شما زندع باشید کار میکنع و وفتی شما دستش کردید فقط با "نبض" شما کار میکنع"....
از ساعت فروشی بیرون اومدم...
و اروم از روی برگ هایع خشک نارنجی رنگ خیابون رد میشدم و برای همع ارزو میمردم کع یع نفرو مثل "جونگ کوک" داشتع باشن:)
*****
نصفع شبی مغزم ایدع داد🗿...
در کل ابنم اع ابن تک پارتی و بای تا ۱۰ خرداد🥲🤧🤝...
با قدم هایع تند روی برگ هایع زرد رنگ و قرمز دوییدم....
میترسیدم دیر برسم...
اخع امروز کع روز تولدمع کدوم کلع شقی میگع بیا پارک "عشق ابدی" بع خدا من موندم از دست این پسر چع کنم....
هوا سرد بود و دستام یخ زدع بودن...
خیلی سرد بود....
از دور چشام یع نیمکتیو دید...
اروم اروم راه میرفتم تا بع نیمکت برسم کع دو تا دست عضلع ای دورم حلقع شد...
"جونگ کوک" دم گوشم گفت:"باید از خدا تشکر کنم کع فرشتع ای رو مثل تو خلق کردع کع مرهم دردام باشی"
"ات": یااا.. از می تا حالا اقا خرگوشع انقدر دانشمند شدع؟؟؟
جونگ کوک لپام کشید و گفت:از وقتی کع خانوم اقا خرگوشع بش میگع کلع شق....
ات:اتو همشو شنیدی؟
جونگ کوک: وقتی بلند فکر میکنی کل کرع ایرانو و روسیع و چینو ... کلجهان میفهمن زن اقا خرگوشع...
ات:ولی ما هنوز ازدواج نکردیم...
جونگ کوک:فعلا بیا کادوتو بگیر....
جونگ کوک یع جعبع بهم داد...
جعبع یاسی رنگ... باز کردم و یع ساعت توش بود...
جونگ کوک:تا وفتی کع این ساعت کار کنع منو تو باهم هستیم...
"۱ روز بعد"
*****
ات:((منطور جونگ کوک از حرفش چی بودع؟یعنی دیگع عاشقم نیس...دوستم ندارع...بهترع برم ساعت فروشی و بدون اینکع جونگ کوک بفهمع باتری جدید بزارم....
"در ساعت فروشی"
_:"خانوم این ساعت با "نبض" کار میکنع...
یعنی تا وقتی شما زندع باشید کار میکنع و وفتی شما دستش کردید فقط با "نبض" شما کار میکنع"....
از ساعت فروشی بیرون اومدم...
و اروم از روی برگ هایع خشک نارنجی رنگ خیابون رد میشدم و برای همع ارزو میمردم کع یع نفرو مثل "جونگ کوک" داشتع باشن:)
*****
نصفع شبی مغزم ایدع داد🗿...
در کل ابنم اع ابن تک پارتی و بای تا ۱۰ خرداد🥲🤧🤝...
۳۴.۱k
۰۲ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.