bitter and sweet
bitter and sweet
Part 1
ا/ت:از روزیکه بابای ناتنیم همه مال و دارائیمون رو به چوخ داد اومدیم توی یک خونه کوچیک و تنگ چون هیچ پولی نداریم بابای ناتنیم به قمار معتاده و برای اینکه پول ندارم قمار کنه من باید برم سرکار تا پول در بیارم و بدم بهش و اگر این کارو نکنم کتکم میزنه و اون لینا از خود راضیم که تا ۲ ظهرخوابه بعدشم فقط لم میده روی تخت و مبل و با من مثل خدمتکار رفتار میکنن برای همین هروقت از سرکار برمیگردم باید خونه رو تمیز کنم و شام و نهار بپزم
ات ویو
صبح ساعت ۶ از خواب بیدار شدم و رفت دستو صورتمو شستم و اومدم پایین زود صوبحونمو خوردم رفتم به سمت کافه ۶عصر قرار بود با میا برم بیرون کارام توی کافه تموم شد و رئیسم بهم گفت میتونم برم تشکر کردم و لباسای بیرونمو پوشیدم و از کافه زدم بیرون رفتم به همون کافه ای که قرار گذاشته بودیم نشسته بودم که دیدم میا اومد
ات:سلام گاوه من(خنده)
میا: سلام خره من (خنده)
همو بغل کردن و نشستن
گارسون اومد سر میز شون
گارسون:چی میل میکنید
ات:یه آیس آمریکانو لطفاً
میا: یه اسپرسو لطفا
گارسون رفت
ات:میا
میل:بله
آن:از این وضعیت خیلی خسته شدم آخه مگه من به کسی بدی کردم که اینقدر بدبختم (بغض)
میا:نگران نباش عزیزم درست میشه خیلی زودتر از اونی که فکرشو بکنی
خب میا و ات گفتن خندیدن که بعد از چند دقیقه
گارسون اومد
کارشون:بفرمایید سفارشاتتون
اتومیا:ممنون
نوشیدنی هاشونو خوردن ورفتن حساب کردن و بعد از اینکه از در کافه اومدن بیرون گوشی ات زنگ خورد و دید که پدر ناتنیش لی چانگ بود بود جواب داد
ات:آلو
لی چانگ :هوی دختر هرزه کجایی (داد)
ات:من با دوستم اومدم بیرون ، اتفاقی افتاده؟
لی چانگ :زود بیا خونه وگرنه میکشمت (داد)
ات: چشم
گوشیو قطع کرد
کیا:چیزی شده اته ؟
ات:اون لی چانگ عوضی معلوم نیست دوباره چیکار کرده من باید برم خداحافظ
میا:خداحافظ مراقب خودت باش
ات یه تاکسی گرفت و رسید به خونه که....
خماری😂
ببخشید اگه بد شد😅
Part 1
ا/ت:از روزیکه بابای ناتنیم همه مال و دارائیمون رو به چوخ داد اومدیم توی یک خونه کوچیک و تنگ چون هیچ پولی نداریم بابای ناتنیم به قمار معتاده و برای اینکه پول ندارم قمار کنه من باید برم سرکار تا پول در بیارم و بدم بهش و اگر این کارو نکنم کتکم میزنه و اون لینا از خود راضیم که تا ۲ ظهرخوابه بعدشم فقط لم میده روی تخت و مبل و با من مثل خدمتکار رفتار میکنن برای همین هروقت از سرکار برمیگردم باید خونه رو تمیز کنم و شام و نهار بپزم
ات ویو
صبح ساعت ۶ از خواب بیدار شدم و رفت دستو صورتمو شستم و اومدم پایین زود صوبحونمو خوردم رفتم به سمت کافه ۶عصر قرار بود با میا برم بیرون کارام توی کافه تموم شد و رئیسم بهم گفت میتونم برم تشکر کردم و لباسای بیرونمو پوشیدم و از کافه زدم بیرون رفتم به همون کافه ای که قرار گذاشته بودیم نشسته بودم که دیدم میا اومد
ات:سلام گاوه من(خنده)
میا: سلام خره من (خنده)
همو بغل کردن و نشستن
گارسون اومد سر میز شون
گارسون:چی میل میکنید
ات:یه آیس آمریکانو لطفاً
میا: یه اسپرسو لطفا
گارسون رفت
ات:میا
میل:بله
آن:از این وضعیت خیلی خسته شدم آخه مگه من به کسی بدی کردم که اینقدر بدبختم (بغض)
میا:نگران نباش عزیزم درست میشه خیلی زودتر از اونی که فکرشو بکنی
خب میا و ات گفتن خندیدن که بعد از چند دقیقه
گارسون اومد
کارشون:بفرمایید سفارشاتتون
اتومیا:ممنون
نوشیدنی هاشونو خوردن ورفتن حساب کردن و بعد از اینکه از در کافه اومدن بیرون گوشی ات زنگ خورد و دید که پدر ناتنیش لی چانگ بود بود جواب داد
ات:آلو
لی چانگ :هوی دختر هرزه کجایی (داد)
ات:من با دوستم اومدم بیرون ، اتفاقی افتاده؟
لی چانگ :زود بیا خونه وگرنه میکشمت (داد)
ات: چشم
گوشیو قطع کرد
کیا:چیزی شده اته ؟
ات:اون لی چانگ عوضی معلوم نیست دوباره چیکار کرده من باید برم خداحافظ
میا:خداحافظ مراقب خودت باش
ات یه تاکسی گرفت و رسید به خونه که....
خماری😂
ببخشید اگه بد شد😅
۳.۸k
۲۹ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.