پارت ۱۷
درسا
از خوای پریدم رفتم بیرون دیدم امیر و رهام خوابیدن وای که چقدر قشنگ خواب بودن رفتم برای شب لازانیا درست کردم چند باری در ویلا میخورد ولی من از ترس حامیم نمیرفتم
که آقای هادیان بیدار شد
- به آقای هادیان بیداری شدید ؟ ببخشید ( با خنده )
+ بله بله معلومه که بیدار شدم ( باخنده )
+ چی درست میکنی ؟
- 😑 لازانیا
+ چی ؟
لازانیا
اومد بغلم ولی با کاری که کرد احساس کردم دیگه نفسم بالا نمیاد دست و پام شل شده بود رهام لپمو بوسید
( محض اطلاع رابطه درسا و رهام درحد بغل کردن ودست دادن بوده و درسا هم آدمه خجالتی هستش دستو پاشو گم میکنه )
- لازانیا دوست داری ؟
+ خیلییییییییییییییییی ( با لحن خوشحالی بچگونه )
- ای وای نمیدونستم دوس داری ؟
یه بار دیگه محکم تر از قبل لپمو بوسید
+ خب من برم ببینم از اکیپ مون چه خبر باش ؟
- باش
+ کاری داشتی صدام کن
- حتمااااااااااااا
+ پررو
رهام از آشپز خونه رفت بیرون و نشست رو تاب ویلا
.
.
.
.
.
.
.
.
( چند مین بعد )
.
.
.
.
.
.
.
لازانیا رو درست کردم و گذاشتم تو فر و داشتم سالاد ایتالیایی درست میکردم که امیر دستشو دور کمرم حلقه کرد و منو کشید سمت خودش
+ چیکار میکنی عسلم ؟
- لازانیا درست کردم الانم دارم سالاد ایتالیایی درست میکنم
سرشو برد لای موهام و همینجوری نفسای گرمش به گردنم میخورد
+ از نظرت نباید استراحت میکردی ؟
- نه
+ چرا ؟
- چون به اندازه کافی استراحت کردم
+ آها اوکی گرفتم
سرمو برگردوند سمت خودش و ل . ب . هاشو روی ل. ب. هام گذاشت گاز محکمی از ل.ب.م گرفت
که آ هم در اومد که ل . ب .ش رو از روی ل.ب. هام ورداشت
+ رهام کو ؟
- تو حیاط
+ آها من رفتم پیشش کاری نداری ؟
- برو نه
سالاد درست کردم روش پنیر پیتزا ریختم گذاشتم رو فر رفتم تو اتاقم تو آینه ب خودم نگاه کردم ل. ب. م .کبود شده بود تو دلم یه خدا لعنتت کنه امیر گفتم و طینت رو زدم و رفتم تو اینستا بچرخم که از پیج حامیم برام پیام اومد
حامیم : مرسی از ل. ب های خوش مزه ات که بهم دادی :)
ازش عصبی شدم و پیامشو پاک کردم
از خوای پریدم رفتم بیرون دیدم امیر و رهام خوابیدن وای که چقدر قشنگ خواب بودن رفتم برای شب لازانیا درست کردم چند باری در ویلا میخورد ولی من از ترس حامیم نمیرفتم
که آقای هادیان بیدار شد
- به آقای هادیان بیداری شدید ؟ ببخشید ( با خنده )
+ بله بله معلومه که بیدار شدم ( باخنده )
+ چی درست میکنی ؟
- 😑 لازانیا
+ چی ؟
لازانیا
اومد بغلم ولی با کاری که کرد احساس کردم دیگه نفسم بالا نمیاد دست و پام شل شده بود رهام لپمو بوسید
( محض اطلاع رابطه درسا و رهام درحد بغل کردن ودست دادن بوده و درسا هم آدمه خجالتی هستش دستو پاشو گم میکنه )
- لازانیا دوست داری ؟
+ خیلییییییییییییییییی ( با لحن خوشحالی بچگونه )
- ای وای نمیدونستم دوس داری ؟
یه بار دیگه محکم تر از قبل لپمو بوسید
+ خب من برم ببینم از اکیپ مون چه خبر باش ؟
- باش
+ کاری داشتی صدام کن
- حتمااااااااااااا
+ پررو
رهام از آشپز خونه رفت بیرون و نشست رو تاب ویلا
.
.
.
.
.
.
.
.
( چند مین بعد )
.
.
.
.
.
.
.
لازانیا رو درست کردم و گذاشتم تو فر و داشتم سالاد ایتالیایی درست میکردم که امیر دستشو دور کمرم حلقه کرد و منو کشید سمت خودش
+ چیکار میکنی عسلم ؟
- لازانیا درست کردم الانم دارم سالاد ایتالیایی درست میکنم
سرشو برد لای موهام و همینجوری نفسای گرمش به گردنم میخورد
+ از نظرت نباید استراحت میکردی ؟
- نه
+ چرا ؟
- چون به اندازه کافی استراحت کردم
+ آها اوکی گرفتم
سرمو برگردوند سمت خودش و ل . ب . هاشو روی ل. ب. هام گذاشت گاز محکمی از ل.ب.م گرفت
که آ هم در اومد که ل . ب .ش رو از روی ل.ب. هام ورداشت
+ رهام کو ؟
- تو حیاط
+ آها من رفتم پیشش کاری نداری ؟
- برو نه
سالاد درست کردم روش پنیر پیتزا ریختم گذاشتم رو فر رفتم تو اتاقم تو آینه ب خودم نگاه کردم ل. ب. م .کبود شده بود تو دلم یه خدا لعنتت کنه امیر گفتم و طینت رو زدم و رفتم تو اینستا بچرخم که از پیج حامیم برام پیام اومد
حامیم : مرسی از ل. ب های خوش مزه ات که بهم دادی :)
ازش عصبی شدم و پیامشو پاک کردم
۵.۸k
۰۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.