پارت۱۱
پارت۱۱
—باداد : تو اومدی که کار کنی نه اینکه با چشا و ذهنه کثیفت بقبه رو کثیف ببینی ...میخوای ادمارو نگا کنی از اینجا گمشو اما اگه میخوای کار کنی چشایه کثیفتو ببند کارتو انجام بدههه فهمیدییییی؟؟؟
£پوزخند میزنه : فک کردی همه ازت بااین اخلاقت میترسن منم میترسم؟....نه عزیزممم من کسی نیستم ازهرمورچه ای بترسم
—یقشو ول میکنه : راس میگی تو مورچه رو هرچقدم بکشی بازم هست ....بهتره با یه مورچه وقتمو نگیرم....(دسته ا.ت رو میگیره).....بیا بریممم
&...
£وقتی رفتن : فک کردی من براکار نیومدم من برا خوش گذر\\ونی با اون خشگله جدید اومدم😈
—ازپیشه من جم نمیخوری فهمیدی؟؟؟
ویوا.ت
دیدم کوک داره باتمامه عصبانیتش میگه براهمین حرفی نزدم فقط برایه تایید حرفش با سرم تاییدو نشون دادم دیگه چیزی نگفتم....
—هرج میرم میای و هرکاریم میگم میک\\نی اوککک؟؟؟ (وزتان منحرف نشین😂نصفه رمانم منحرف نشینه😂)
&اهوممم
کیسدنژسپسنط تموم کردن..
—عا\\حححح تموم شد حالا باید بریم این برگه هارو درست کنیم
&اولش با عاحه کوک فکره دیگه ای میکنه😈بعد دیگه یدفه میبینه طرفش برگشت سریع برمیگرده (توماشینن)...
—برمیکرده طرفش و پوزخند میزنه : از عا\\ح گفتنه من نگا کردی؟...
&چ..چییی عاااا........
—ولش...ازاین به بعد وقتی چیزی ازت میپرسم انقد اپه تته نکن و لکنت نگیر ...رک حرفتو میگی اوک؟؟
&اوک..
—خیلی خب ...
میرن عمارت
&صب کنننن
—میترسه وای میسه : چیشدههه؟
&باخنده : بستنیییی
—ایششش احمق بیشعور کثافتتتت گرخیدم عن\\تر
&خب چیه چجوری گفتم مگه گفتم صب کن.
—اره خیلی خوب گفتی یجور گفتی انگار نزدیکایه زایی\\دنته....
&یدفه چشاش گشاد میشه : من باکی ازد\\واج کردم که حالا بخوام بزا\\عم و چجوری زای\\یدنم بهوجود میاد ؟؟؟...
—میخوای بگم ازمن و ازهمون رو\شی که من میدونم و تو؟؟...
&ازتووووووووو؟؟؟؟.....کد..کدوم رو\ش؟؟؟
—الان سر به نفهمیدن زدی؟؟😈
&من اصن هیچی نگفتم بستنیم نمیخوام بریم
—خب اخرش که باید بزا\\یی دیگه چی😈
&عمراااا ...بعدشم من کسیو ندارم تا بزا\\عم پس ز\ر نزن
—اولا خیلی خوبشم داری 😈دوما به کی گفتی؟
&حواسش نبود کوک رو فحش دادن حساسه : ع..عاااا هیچ هرچی شنیدی برعکسی شنیدی منظورم...نه ایششش اصن ولشش بریمممم....بعدشم
—ای زهره مار بعدشممم
&کیه که خیلی خوبشم دارم؟؟؟؟
—بغلتتتت خوبههههه ایششش چقد سوال پیچ میگره ادمو اهههه
&بغلم؟...بغلم ...اااا.....اها...چییییی؟..؟
—خفه شو بسه ازاون موضوع دربیا
&خداشک بازبونه خودش گففففف
—نصفه وقتمو بردیییی😠..
&چقد ز\ر مفد میزنه اههه...(یواش میگه ولی کوک میشنوه)
—باتمام عیار موهاشو میکشه : الانن بهمن گفتی نهههه....زر زدن بهت نشون میدم کی زر مفد میزنههههه..(میکوبه تو داشبورد)...این حالا کمشه
پایان۱۱
—باداد : تو اومدی که کار کنی نه اینکه با چشا و ذهنه کثیفت بقبه رو کثیف ببینی ...میخوای ادمارو نگا کنی از اینجا گمشو اما اگه میخوای کار کنی چشایه کثیفتو ببند کارتو انجام بدههه فهمیدییییی؟؟؟
£پوزخند میزنه : فک کردی همه ازت بااین اخلاقت میترسن منم میترسم؟....نه عزیزممم من کسی نیستم ازهرمورچه ای بترسم
—یقشو ول میکنه : راس میگی تو مورچه رو هرچقدم بکشی بازم هست ....بهتره با یه مورچه وقتمو نگیرم....(دسته ا.ت رو میگیره).....بیا بریممم
&...
£وقتی رفتن : فک کردی من براکار نیومدم من برا خوش گذر\\ونی با اون خشگله جدید اومدم😈
—ازپیشه من جم نمیخوری فهمیدی؟؟؟
ویوا.ت
دیدم کوک داره باتمامه عصبانیتش میگه براهمین حرفی نزدم فقط برایه تایید حرفش با سرم تاییدو نشون دادم دیگه چیزی نگفتم....
—هرج میرم میای و هرکاریم میگم میک\\نی اوککک؟؟؟ (وزتان منحرف نشین😂نصفه رمانم منحرف نشینه😂)
&اهوممم
کیسدنژسپسنط تموم کردن..
—عا\\حححح تموم شد حالا باید بریم این برگه هارو درست کنیم
&اولش با عاحه کوک فکره دیگه ای میکنه😈بعد دیگه یدفه میبینه طرفش برگشت سریع برمیگرده (توماشینن)...
—برمیکرده طرفش و پوزخند میزنه : از عا\\ح گفتنه من نگا کردی؟...
&چ..چییی عاااا........
—ولش...ازاین به بعد وقتی چیزی ازت میپرسم انقد اپه تته نکن و لکنت نگیر ...رک حرفتو میگی اوک؟؟
&اوک..
—خیلی خب ...
میرن عمارت
&صب کنننن
—میترسه وای میسه : چیشدههه؟
&باخنده : بستنیییی
—ایششش احمق بیشعور کثافتتتت گرخیدم عن\\تر
&خب چیه چجوری گفتم مگه گفتم صب کن.
—اره خیلی خوب گفتی یجور گفتی انگار نزدیکایه زایی\\دنته....
&یدفه چشاش گشاد میشه : من باکی ازد\\واج کردم که حالا بخوام بزا\\عم و چجوری زای\\یدنم بهوجود میاد ؟؟؟...
—میخوای بگم ازمن و ازهمون رو\شی که من میدونم و تو؟؟...
&ازتووووووووو؟؟؟؟.....کد..کدوم رو\ش؟؟؟
—الان سر به نفهمیدن زدی؟؟😈
&من اصن هیچی نگفتم بستنیم نمیخوام بریم
—خب اخرش که باید بزا\\یی دیگه چی😈
&عمراااا ...بعدشم من کسیو ندارم تا بزا\\عم پس ز\ر نزن
—اولا خیلی خوبشم داری 😈دوما به کی گفتی؟
&حواسش نبود کوک رو فحش دادن حساسه : ع..عاااا هیچ هرچی شنیدی برعکسی شنیدی منظورم...نه ایششش اصن ولشش بریمممم....بعدشم
—ای زهره مار بعدشممم
&کیه که خیلی خوبشم دارم؟؟؟؟
—بغلتتتت خوبههههه ایششش چقد سوال پیچ میگره ادمو اهههه
&بغلم؟...بغلم ...اااا.....اها...چییییی؟..؟
—خفه شو بسه ازاون موضوع دربیا
&خداشک بازبونه خودش گففففف
—نصفه وقتمو بردیییی😠..
&چقد ز\ر مفد میزنه اههه...(یواش میگه ولی کوک میشنوه)
—باتمام عیار موهاشو میکشه : الانن بهمن گفتی نهههه....زر زدن بهت نشون میدم کی زر مفد میزنههههه..(میکوبه تو داشبورد)...این حالا کمشه
پایان۱۱
۳۲۷
۲۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.