مافیای جذاب من
مافیای جذاب من
_. اقا منو کجا می برید ؟
+اینجا فقط من سوال می پرسم .
_ خب من می خوام بدونم .
+خفه شو (داد).
رسیدن عمارت تهیونگ
تهیونگ پیاده شد و درو برای ات باز کرد
_ااا برگاممم خونه نیست که عمارته یعنی منم قراره اینجا زندگی کنم عجب شانسی ولی این یارو رو چی کار کنم ؟ ولش یه فکری برای بعدش می کنم
+اینجا خونه جدیدته
_ بله هرچی شما بگی
وارد خونه میشن تهیونگ دستور میده تمام خدمتکار هارو جمع کنن .
+ات تا خدمدکار ها جمع میشن لباسات رو عوض کن و سریع بیا پایین (سرد )
_ولی من که با خودم لباسی نیاوردم
+هرچی که لازم داشته باشی هست حالاهم زیاد وراجی نکن .
_اه چقد بی اخلاقه
+چی گفتی ؟ ببخشید من نشنیدم .
_ هیچی هیچی فقط گفتم ممنون
+اها
ات رفت و لباساش رو عوض کرد اومد پایین
+خب حالا که همه هستن می خوام بگم که از امروز ات خانوم این خونس کسی ازیتش کنه زندش نمی زارم و با اون مثل ملکه رفتار می کنید از یکیتون شکایت کنه یا به حرفش گوش ندید به شدت مجازات میشید
حرف ات حرف منم هست پس مراقب خودتون باشید .می تونید برید .
ویو ات
اما خانوم این خونه بودن یعنی همسر ارباب بودن من نمی خوام با اون ازدواج کنم من هنوز اونو نمی شناسم .
_ ببخشید ولی من نمی خوام خانوم این خونه باشم .
+اینجا حرف حرف منه توهم حق نداری رو حرف من حرف بزنی
مراقب خودت باش کوچولو .
حالا هم برو بالا باهم صحبت می کنیم .
_اهههه توف تو این زندگی .
ات رفت بالا و تهیونگ ۵ دقیقه بعد از اون رفت
تهیونگ وارد اتاق شد .
+خب خب خانوم خانوماااا شما از این به بعد مال منی .
_ من مال کسی نیستم خصوصااا مال ادم به کثیفی تووو ( زر زر نکن بچه از تهیونگ پاک تر نیست )
+خب اخرین نفری که باهام این جوری رفتار کرد الان زیر خاکه می خوای تورم بفرستم پیشش؟
_ ات ترسیده . نه تورو خدا غلط کردم ببخشید .
+خب این بارو می بخشمت فرشته کوچولو .
شب منتظرم باش برای خواب .
_ مگه اتاقامون جدا نیست ؟
+مگه زن و شوهر هاا جدا می خوابن ؟
_ ما که هنوز ازدواج نکردیم .
+نترس دیر نمیشه فعلن باید تورو مال خودم کنم
و رفت بیرون
ویو ات
وایییی می خواد باهام چی کار کنه کاش یه راهی بود در می رفتم خداایا مگه من چی کار کردم این بالا هارو سر من میاریییییی
من نمی خوام دخترونگیموووو از دست بدم
یه راهی برای فرار پیدا می کنم
ویو تهیونگ
لامصب چه لبایی داره هوف
اینم می کنم بعدش می ندازمش کنار حالا وقت کردنه
میا یکی از خدمتکار های عمارته
+میاااااااا
:بله ارباب امری داشتید ؟
+ میا یه لباس خواب پیدا کن و به ات بده که ساعت ۱۱ تنش کنه.و اماده باشه .
: چشم ارباب
ویو میا
وای دختره بدبخت حتما یکی از قربانی های بدبخته دلم به حالش می سوزه
تا پارت بعدی 🖐
امید وارم تا اینجا رو دوست داشته باشید .
_. اقا منو کجا می برید ؟
+اینجا فقط من سوال می پرسم .
_ خب من می خوام بدونم .
+خفه شو (داد).
رسیدن عمارت تهیونگ
تهیونگ پیاده شد و درو برای ات باز کرد
_ااا برگاممم خونه نیست که عمارته یعنی منم قراره اینجا زندگی کنم عجب شانسی ولی این یارو رو چی کار کنم ؟ ولش یه فکری برای بعدش می کنم
+اینجا خونه جدیدته
_ بله هرچی شما بگی
وارد خونه میشن تهیونگ دستور میده تمام خدمتکار هارو جمع کنن .
+ات تا خدمدکار ها جمع میشن لباسات رو عوض کن و سریع بیا پایین (سرد )
_ولی من که با خودم لباسی نیاوردم
+هرچی که لازم داشته باشی هست حالاهم زیاد وراجی نکن .
_اه چقد بی اخلاقه
+چی گفتی ؟ ببخشید من نشنیدم .
_ هیچی هیچی فقط گفتم ممنون
+اها
ات رفت و لباساش رو عوض کرد اومد پایین
+خب حالا که همه هستن می خوام بگم که از امروز ات خانوم این خونس کسی ازیتش کنه زندش نمی زارم و با اون مثل ملکه رفتار می کنید از یکیتون شکایت کنه یا به حرفش گوش ندید به شدت مجازات میشید
حرف ات حرف منم هست پس مراقب خودتون باشید .می تونید برید .
ویو ات
اما خانوم این خونه بودن یعنی همسر ارباب بودن من نمی خوام با اون ازدواج کنم من هنوز اونو نمی شناسم .
_ ببخشید ولی من نمی خوام خانوم این خونه باشم .
+اینجا حرف حرف منه توهم حق نداری رو حرف من حرف بزنی
مراقب خودت باش کوچولو .
حالا هم برو بالا باهم صحبت می کنیم .
_اهههه توف تو این زندگی .
ات رفت بالا و تهیونگ ۵ دقیقه بعد از اون رفت
تهیونگ وارد اتاق شد .
+خب خب خانوم خانوماااا شما از این به بعد مال منی .
_ من مال کسی نیستم خصوصااا مال ادم به کثیفی تووو ( زر زر نکن بچه از تهیونگ پاک تر نیست )
+خب اخرین نفری که باهام این جوری رفتار کرد الان زیر خاکه می خوای تورم بفرستم پیشش؟
_ ات ترسیده . نه تورو خدا غلط کردم ببخشید .
+خب این بارو می بخشمت فرشته کوچولو .
شب منتظرم باش برای خواب .
_ مگه اتاقامون جدا نیست ؟
+مگه زن و شوهر هاا جدا می خوابن ؟
_ ما که هنوز ازدواج نکردیم .
+نترس دیر نمیشه فعلن باید تورو مال خودم کنم
و رفت بیرون
ویو ات
وایییی می خواد باهام چی کار کنه کاش یه راهی بود در می رفتم خداایا مگه من چی کار کردم این بالا هارو سر من میاریییییی
من نمی خوام دخترونگیموووو از دست بدم
یه راهی برای فرار پیدا می کنم
ویو تهیونگ
لامصب چه لبایی داره هوف
اینم می کنم بعدش می ندازمش کنار حالا وقت کردنه
میا یکی از خدمتکار های عمارته
+میاااااااا
:بله ارباب امری داشتید ؟
+ میا یه لباس خواب پیدا کن و به ات بده که ساعت ۱۱ تنش کنه.و اماده باشه .
: چشم ارباب
ویو میا
وای دختره بدبخت حتما یکی از قربانی های بدبخته دلم به حالش می سوزه
تا پارت بعدی 🖐
امید وارم تا اینجا رو دوست داشته باشید .
۱۳.۹k
۱۵ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.