پارت 25
و آروم آروم. به سمت مدرسه حرکت کردم و همش به این فکر می کردم چرا اینطوری شد
من که نمی خواستم اینطوری بشه
اشکی از چشمم چکید و با انگشتم پاکش کردم
متوجه نشدبودم کی فاطمه آمد کنارم و باهام به سمت مدرسه می رفت.
گفت توی فکر گفتم. هیچی نیست
هیچی نگفت و به سمت مدرسه حرکت کردمو و کیف و سایلم. رو روی میز گزاشتم که از پشت صدای پچ پچی آمد خوب که گوش کردم. در مورد. محمد بود
نگین گفت. محمد با اینکه. عاشق منه. ولی باز غرور داره و نمی گه بهم
زینب گفت. آره واقعا. مشخصه عاشقته
همین روزهاس که بهت بگه
هواسم. نبود کی صورتم در اشک شد بود که در کلاس باز شد محمد وارد شد
بهم یه نگاهی بی تفاوت انداخت و رفت. سر جایش.
محمد.
نگاهم که به نیکا افتاد دلم ریخت برای اشک هاش ولی. فقد نگاهی بی تفاوت. بهش انداختم که یهو نگین گفت. ......
من که نمی خواستم اینطوری بشه
اشکی از چشمم چکید و با انگشتم پاکش کردم
متوجه نشدبودم کی فاطمه آمد کنارم و باهام به سمت مدرسه می رفت.
گفت توی فکر گفتم. هیچی نیست
هیچی نگفت و به سمت مدرسه حرکت کردمو و کیف و سایلم. رو روی میز گزاشتم که از پشت صدای پچ پچی آمد خوب که گوش کردم. در مورد. محمد بود
نگین گفت. محمد با اینکه. عاشق منه. ولی باز غرور داره و نمی گه بهم
زینب گفت. آره واقعا. مشخصه عاشقته
همین روزهاس که بهت بگه
هواسم. نبود کی صورتم در اشک شد بود که در کلاس باز شد محمد وارد شد
بهم یه نگاهی بی تفاوت انداخت و رفت. سر جایش.
محمد.
نگاهم که به نیکا افتاد دلم ریخت برای اشک هاش ولی. فقد نگاهی بی تفاوت. بهش انداختم که یهو نگین گفت. ......
۳.۱k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.