ای خدایِ کوچک من...👌❤🍀
#خورشیدمن!
ای پیامبر زندگی بخش #شاعرانگی هایم!
ای همیشه ی #شیرین زیبایی
که حسرت تسخیرت،
در ذهن #آینه های شهر نبض می زند
و فردا
با پرچم #سفیدش
در #اقراری معصومانه
#شهادت می دهد بی تکرار بودنت را!
با من چه کرده ای؟
که هرروز
#عابدانه می نشینم به ستایش تو!
قداست نامت را می بوسم
هوایت را #کودکانه نفس می کشم
و از هر نقطه ی #اندامت،
به #شعر می رسم!
#فراموش کرده ام هرچند...
تاریخ اصابت #مهرت را به قلبم
هرچند #شاهدی ندارم که مرا
در انظار کوچه ها
با نگاهی #ملیح کشته ای ولی
#گوارایت باد این امپراتوری زنانه!
که من تا #ابد
عاشقت خواهم بود
#ای_خدای_کوچک_من!
باور نمی کنی؟!
تمام #زندانهای جهان
برای در #اسارت تو بودن
صف می کشند هرروز
و هنوز
در غزل های ناگفته ی #پسران شاعری که
هم اسم من بودند!
#موهایت را بر سرم بریز!
که نفس هایم،
هم #آغوش شود با عطر تنت
و آزادی را
با بوسه ای
روی #لبهایم ترسیم کن
تا #آسمان...
تا #خنده...
تا #زندگی...
#عشقولوژی
ای پیامبر زندگی بخش #شاعرانگی هایم!
ای همیشه ی #شیرین زیبایی
که حسرت تسخیرت،
در ذهن #آینه های شهر نبض می زند
و فردا
با پرچم #سفیدش
در #اقراری معصومانه
#شهادت می دهد بی تکرار بودنت را!
با من چه کرده ای؟
که هرروز
#عابدانه می نشینم به ستایش تو!
قداست نامت را می بوسم
هوایت را #کودکانه نفس می کشم
و از هر نقطه ی #اندامت،
به #شعر می رسم!
#فراموش کرده ام هرچند...
تاریخ اصابت #مهرت را به قلبم
هرچند #شاهدی ندارم که مرا
در انظار کوچه ها
با نگاهی #ملیح کشته ای ولی
#گوارایت باد این امپراتوری زنانه!
که من تا #ابد
عاشقت خواهم بود
#ای_خدای_کوچک_من!
باور نمی کنی؟!
تمام #زندانهای جهان
برای در #اسارت تو بودن
صف می کشند هرروز
و هنوز
در غزل های ناگفته ی #پسران شاعری که
هم اسم من بودند!
#موهایت را بر سرم بریز!
که نفس هایم،
هم #آغوش شود با عطر تنت
و آزادی را
با بوسه ای
روی #لبهایم ترسیم کن
تا #آسمان...
تا #خنده...
تا #زندگی...
#عشقولوژی
۱۱.۴k
۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۲