سناریو
وقتی دخترشونی و توی کلاس بهترین نمره رو میگیری
جیمین:
قرار بود بهتون کارنامه ماهانه بدن و با همون، ورق هاتون رو به خانواده هاتون بدن. انکار جیمین از تو هم بیشتر اضطراب داشت، بیشتر پدر ها بعد از گرفتن کارنامه مستقیم میرفتم و کاری نداشتن و مادر ها بودن که پا پیچ معلم ها بودن، ولی جیمین مثل همیشه یکی از اون استثنا ها بود. منتظر بود که جمعیت کم بشه و بعد به سمت معلمت رفت
_:خانم لی...درسته؟
؟: اوه بله.. شما؟
-:پدر پارک ا.ت هستم... برای گرفتن کارنامه و سوال در مورد موارد درسیش اومدم...
؟:اوه بله...
کارنامه رو که نمره ای زیر ۱۹ توش نبود رو دست جیمین داد
؟:واقعیتش یکی از بهترین شاگرد های کلاسه...
مدتی گذشت، زنگ ورزش بود و توی حیاط بودی که جیمین با خوشحالی بود پیشت
-:خب؟
+خب؟ چیشد؟ خوب بود؟
لبخندی شیرین بهت زد
_:مگه میشه سوییت هارت من خوب نباشه؟
تهیونگ:
سر ضبط ام وی ام بود.
مامانت خیلی بهت گفته بود که زنک نزنی و صبر کنی بیاد ولی بعد از این که ناهار خوردی و به اتاقت رفتی گوشیت رو برداشتی و شمارش رو گرفتی
+الو؟ بابا؟
_:آبنبات کوچولو؟ چیشده یکهو زنگ زدی
+:خبر خوببب
_:اردو قرار بری؟
+:نخیر! در مورد خودمه..
_ببینم... امتحان زیست رو...
+:بهترین نمره شدممم
درسی بود که خیلی آسون خوب نبودی ولی شب قبلش کلی باهات تمرین کرده بود و الان داشت نتیجه اش رو میدید
-:ببینم... همین آبنبات کوچولو بود که ایر پاد جدید میخواست؟
اره ی کوچیکی از پشت گوشی گفتی
_:جایزه ات پیش من هست آبنبات کوچولو!
جونگکوک:
امروز قرار بود مامانت بیاد دنبالت و جونگکوک بمونه آشپزی کنه. بعد از این که رسیدید با خوشحالی در و باز کردی و رفتی تو
+:بابا! تو زبان بهترین نمره رو گرفتم!
با جدیت ساختی دست به کمر زد
_:جدی باش! بگو ببینم واقعا چی شدی
مامانت: مستر جئون؟ دختر خودتت رو دست کم گرفتی؟ جدی بودن رو از شما و زبان رو از من ارث گرفته... بعد میخوای نمرش هم بد بشه؟
_:پس...واقعا بدون غلط شده؟
ورقش رو نشون میدی. کفگیر دستش رو گذاشت کنار و آمد بغلت کرد و زمزمه کرد
-: خب... ما اینجا یه جئون واقعی داریم!
——————————————————————
بیا جوجه! درخواستید! ببخشید دیر شد:)
https://wisgoon.com/pioxel
جیمین:
قرار بود بهتون کارنامه ماهانه بدن و با همون، ورق هاتون رو به خانواده هاتون بدن. انکار جیمین از تو هم بیشتر اضطراب داشت، بیشتر پدر ها بعد از گرفتن کارنامه مستقیم میرفتم و کاری نداشتن و مادر ها بودن که پا پیچ معلم ها بودن، ولی جیمین مثل همیشه یکی از اون استثنا ها بود. منتظر بود که جمعیت کم بشه و بعد به سمت معلمت رفت
_:خانم لی...درسته؟
؟: اوه بله.. شما؟
-:پدر پارک ا.ت هستم... برای گرفتن کارنامه و سوال در مورد موارد درسیش اومدم...
؟:اوه بله...
کارنامه رو که نمره ای زیر ۱۹ توش نبود رو دست جیمین داد
؟:واقعیتش یکی از بهترین شاگرد های کلاسه...
مدتی گذشت، زنگ ورزش بود و توی حیاط بودی که جیمین با خوشحالی بود پیشت
-:خب؟
+خب؟ چیشد؟ خوب بود؟
لبخندی شیرین بهت زد
_:مگه میشه سوییت هارت من خوب نباشه؟
تهیونگ:
سر ضبط ام وی ام بود.
مامانت خیلی بهت گفته بود که زنک نزنی و صبر کنی بیاد ولی بعد از این که ناهار خوردی و به اتاقت رفتی گوشیت رو برداشتی و شمارش رو گرفتی
+الو؟ بابا؟
_:آبنبات کوچولو؟ چیشده یکهو زنگ زدی
+:خبر خوببب
_:اردو قرار بری؟
+:نخیر! در مورد خودمه..
_ببینم... امتحان زیست رو...
+:بهترین نمره شدممم
درسی بود که خیلی آسون خوب نبودی ولی شب قبلش کلی باهات تمرین کرده بود و الان داشت نتیجه اش رو میدید
-:ببینم... همین آبنبات کوچولو بود که ایر پاد جدید میخواست؟
اره ی کوچیکی از پشت گوشی گفتی
_:جایزه ات پیش من هست آبنبات کوچولو!
جونگکوک:
امروز قرار بود مامانت بیاد دنبالت و جونگکوک بمونه آشپزی کنه. بعد از این که رسیدید با خوشحالی در و باز کردی و رفتی تو
+:بابا! تو زبان بهترین نمره رو گرفتم!
با جدیت ساختی دست به کمر زد
_:جدی باش! بگو ببینم واقعا چی شدی
مامانت: مستر جئون؟ دختر خودتت رو دست کم گرفتی؟ جدی بودن رو از شما و زبان رو از من ارث گرفته... بعد میخوای نمرش هم بد بشه؟
_:پس...واقعا بدون غلط شده؟
ورقش رو نشون میدی. کفگیر دستش رو گذاشت کنار و آمد بغلت کرد و زمزمه کرد
-: خب... ما اینجا یه جئون واقعی داریم!
——————————————————————
بیا جوجه! درخواستید! ببخشید دیر شد:)
https://wisgoon.com/pioxel
۹۸۵
۰۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.