Love Rival
Love Rival
p⁶
تهیونگ:ینی فکر میکنی من آدم خوبیم!؟
ات:خب..شاید
تهیونگ...
ته:هوم
ات:چرا منو آوردی اینجا
ته:برای اینکه ازت مراقبت کنم
ات:دربرابر کی
ته:پدرت
ات:باز چیکار کرده
ته:از کشور فرار کرده
ات:پس زنو دخترش چی
ته:نمیدونم
ب هر حال مهم اینه ک جای ت امنه
ات:اوهوم(لبخند کیوت)
ته..
ته:هوم
ات:ت هم دوسم داری!؟
ته:آره
دیگه بخواب.دیر وقته
شب بخیر
ات:شب ت هم بخیر
صبح
ات ویو:
با نور خورشید از خواب بیدار شدم
رفتم دست و صورتمو شستم
در کمد رو باز کردم
کلی لباس توش بود
ی تیشرت لانگ سیاه با ی شلوارک پوشیدم
و از اتاق بیرون رفتم
کوک بیدار بود
ات:سلام
کوک:سلام
(بچه ها کوک نسبت ب ته آدم سرد و بی احساسیه)
ات:ته کجاس
کوک:خوابه
ات:اوهوم
کمک کنم!؟
کوک:آره.این گوجه هارو خورد کن
ات:اوکی
مشغول خورد کردن گوجه ها بودم ک ناخداگاه کوک با ی حرکت نزدیکم شد
فاصله ی بینمون یک سانتی متر بود
کوک چشماش رو سمت چشمام فرو برد
کم کم داشت نزدیکم می شد
ک خودمو کشیدم عقب
ات:عا.کوک چیکار میکنی
ته:صبح بخیر..
جفتمون هم زمان برگشتیم سمت ته
ات:عا.س.سلام
کوک:سلام
ته:چی کار میکنید
کوک:صبونه رو حاضر میکنیم
ات برو بشین بقیش با من
رفتمو نشستم سر میز
ته هم نشست پیشم
کوک مدتی بعد با دوتا بشقاب تو دستش ب ما ملحق شد
ته:کوک جیمین امشب ب مهمونی دعوتمون کرده
کوک:خوبه
ته:ات ت هم باید با ما بیای
ات:چرا
کوک:چون ما میگیم
ات:عا.ب.باش
ته:شی یونگ(دست راست ته) رو میفرستم برات ی لباس بگیره
ات:باشه
عصر
ات ویو:
ساعت نزدیک ۶ بود
ته گفته بود تا ساعت ۸ آماده بشم
رفتم و ی دوش کوچیک گرفتم
از حموم اومدمو لباسی دست راست ته برام گرفته بود رو تنم کردم(عکس میزارم)
ی میکاپ لایت انجام دادمو کفشام رو پام کردم
موهام رو اتو کردمو باز گذاشتم
ساعت ۷ و ۵۵ دقیقه بود
داشتم عطرم رو میزدم ک در زده شد
تق تق
ات:بیا
ته:میتونم بیام
ات:اوهوم
ته:چقد خوشگل شدی
ات:خنده ی کیوت
واقااا.بهم میاد!؟
ته:خیلیی
کمکم داشت نزدیکم می شد
ازش فرار نکردمو سر جام وایسادم
سرش رو خم کرد و گردنم رو بوسید
ته:بوی خیلی خوبی میدی
خب بریم دیگه دیره
کتمو پوشیدمو راهی شدیم
مدتی بعد رسیدیم
ته دستم رو تو دستش فشرد و باهم راهی شدیم
رسیدیم داخل و با همه سلام کردیم
پسرا یکی از یکی خوشگل تر و خوشتیپ تر
خودشون رو معرفی کردن
.......
لایک گایز💜
با همکاری
https://wisgoon.com/kim.mina
p⁶
تهیونگ:ینی فکر میکنی من آدم خوبیم!؟
ات:خب..شاید
تهیونگ...
ته:هوم
ات:چرا منو آوردی اینجا
ته:برای اینکه ازت مراقبت کنم
ات:دربرابر کی
ته:پدرت
ات:باز چیکار کرده
ته:از کشور فرار کرده
ات:پس زنو دخترش چی
ته:نمیدونم
ب هر حال مهم اینه ک جای ت امنه
ات:اوهوم(لبخند کیوت)
ته..
ته:هوم
ات:ت هم دوسم داری!؟
ته:آره
دیگه بخواب.دیر وقته
شب بخیر
ات:شب ت هم بخیر
صبح
ات ویو:
با نور خورشید از خواب بیدار شدم
رفتم دست و صورتمو شستم
در کمد رو باز کردم
کلی لباس توش بود
ی تیشرت لانگ سیاه با ی شلوارک پوشیدم
و از اتاق بیرون رفتم
کوک بیدار بود
ات:سلام
کوک:سلام
(بچه ها کوک نسبت ب ته آدم سرد و بی احساسیه)
ات:ته کجاس
کوک:خوابه
ات:اوهوم
کمک کنم!؟
کوک:آره.این گوجه هارو خورد کن
ات:اوکی
مشغول خورد کردن گوجه ها بودم ک ناخداگاه کوک با ی حرکت نزدیکم شد
فاصله ی بینمون یک سانتی متر بود
کوک چشماش رو سمت چشمام فرو برد
کم کم داشت نزدیکم می شد
ک خودمو کشیدم عقب
ات:عا.کوک چیکار میکنی
ته:صبح بخیر..
جفتمون هم زمان برگشتیم سمت ته
ات:عا.س.سلام
کوک:سلام
ته:چی کار میکنید
کوک:صبونه رو حاضر میکنیم
ات برو بشین بقیش با من
رفتمو نشستم سر میز
ته هم نشست پیشم
کوک مدتی بعد با دوتا بشقاب تو دستش ب ما ملحق شد
ته:کوک جیمین امشب ب مهمونی دعوتمون کرده
کوک:خوبه
ته:ات ت هم باید با ما بیای
ات:چرا
کوک:چون ما میگیم
ات:عا.ب.باش
ته:شی یونگ(دست راست ته) رو میفرستم برات ی لباس بگیره
ات:باشه
عصر
ات ویو:
ساعت نزدیک ۶ بود
ته گفته بود تا ساعت ۸ آماده بشم
رفتم و ی دوش کوچیک گرفتم
از حموم اومدمو لباسی دست راست ته برام گرفته بود رو تنم کردم(عکس میزارم)
ی میکاپ لایت انجام دادمو کفشام رو پام کردم
موهام رو اتو کردمو باز گذاشتم
ساعت ۷ و ۵۵ دقیقه بود
داشتم عطرم رو میزدم ک در زده شد
تق تق
ات:بیا
ته:میتونم بیام
ات:اوهوم
ته:چقد خوشگل شدی
ات:خنده ی کیوت
واقااا.بهم میاد!؟
ته:خیلیی
کمکم داشت نزدیکم می شد
ازش فرار نکردمو سر جام وایسادم
سرش رو خم کرد و گردنم رو بوسید
ته:بوی خیلی خوبی میدی
خب بریم دیگه دیره
کتمو پوشیدمو راهی شدیم
مدتی بعد رسیدیم
ته دستم رو تو دستش فشرد و باهم راهی شدیم
رسیدیم داخل و با همه سلام کردیم
پسرا یکی از یکی خوشگل تر و خوشتیپ تر
خودشون رو معرفی کردن
.......
لایک گایز💜
با همکاری
https://wisgoon.com/kim.mina
۱۰.۵k
۰۵ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.