IM MY MIND❤️🔥
IM MY MIND❤️🔥
PART||۳۷
از اتاق آروم رفت بیرون....گوشی اش را برداشت و شروع کرد به نوشتن نقشه اش...فردا دانشگاه داشتن....یک فکر هایی داشت...
(صبح)
تهیونگ:آلیس....آلیس...بیدار شو دانشگاه...
آلیس:(خمیازه)ها!راست می گی الان...من آخه تو خوابگاه نیستم چی کار کنم؟لباس ندارم...
تهیونگ: خوب...اینجا چند دست لباس هست ببین خوبه...
آلیس:آم باشه خوبه...
تهیونگ:برو دست و صورتت رو بشور بعد بیا صبحونه...
آلیس:اوکی...
تهیونگ به سمت سالن رفت...
تهیونگ:شوگا نمی خوای بیدار شی..؟
شوگا:بزار بخوابم...
تهیونگ:باشه...من و آلیس می ریم دانشگاه...
شوگا:خوب به من چه....برو فقط بزار بخوابم(کلافه)
تهیونگ:هه...این بود خواهرم...خواهرم...(آروم)
آلیس و تهیونگ صبحانه خوردن و بعد به سمت دانشگاه حرکت کردن...توراه تهیونگ همش از آلیس تعریف می کرد اما آلیس اهمیت نمی داد...
رسیدن دانشگاه...
تهیونگ:خلاصه که بنظرم واقعا خوشگلی....
آلیس:تهیونگ بسه دیگه....فکر نکن با این چیزا خر می شم...اگه هم دیروز خونه تو بودیم چون داداشم بود...ازت ممنونم ولی دیگه ازم تعریف نکن....
تهیونگ:باشه...
تهیونگ و آلیس رفتن سرکلاس هاشون....زنگ استراحت به صدا در اومد و همه از کلاس ها خاج شدن....
آیریس:تو و تهیونگ دیشب...
آلیس:ما هیچ کاری نکردیم....من از اون خوشم نمی یاد به خاطر اون حرفش....
آیریس:جونگکوک هم آدم خوبیه....اون بهم دست نزد...گفت هروقت خودت خواستی...
آلیس:می دونم.....از تهیونگ بیشتر فکر می کنه و عاقل تره...
آیریس:عه جونگکوک اونجاست...خوب من رفتم...
آلیس:برو دیرت نشه(خنده)
آیلو:دختره هرزه....(صدای فیلم)
آلیس:این صدای بابامنیست....بازم تو...کی قراره دیگه نباشی...
آیلو:فیلمت همه جا پخش شده....تو و اون دختر عمه ات...
آلیس:(تعجب)
آیلو:بابات بهت گفت هرزه(خنده)
تهیونگ:لقب خودتو به بقیه نده(نیشخند)
لایک و کامنت یادتون نره❤️
PART||۳۷
از اتاق آروم رفت بیرون....گوشی اش را برداشت و شروع کرد به نوشتن نقشه اش...فردا دانشگاه داشتن....یک فکر هایی داشت...
(صبح)
تهیونگ:آلیس....آلیس...بیدار شو دانشگاه...
آلیس:(خمیازه)ها!راست می گی الان...من آخه تو خوابگاه نیستم چی کار کنم؟لباس ندارم...
تهیونگ: خوب...اینجا چند دست لباس هست ببین خوبه...
آلیس:آم باشه خوبه...
تهیونگ:برو دست و صورتت رو بشور بعد بیا صبحونه...
آلیس:اوکی...
تهیونگ به سمت سالن رفت...
تهیونگ:شوگا نمی خوای بیدار شی..؟
شوگا:بزار بخوابم...
تهیونگ:باشه...من و آلیس می ریم دانشگاه...
شوگا:خوب به من چه....برو فقط بزار بخوابم(کلافه)
تهیونگ:هه...این بود خواهرم...خواهرم...(آروم)
آلیس و تهیونگ صبحانه خوردن و بعد به سمت دانشگاه حرکت کردن...توراه تهیونگ همش از آلیس تعریف می کرد اما آلیس اهمیت نمی داد...
رسیدن دانشگاه...
تهیونگ:خلاصه که بنظرم واقعا خوشگلی....
آلیس:تهیونگ بسه دیگه....فکر نکن با این چیزا خر می شم...اگه هم دیروز خونه تو بودیم چون داداشم بود...ازت ممنونم ولی دیگه ازم تعریف نکن....
تهیونگ:باشه...
تهیونگ و آلیس رفتن سرکلاس هاشون....زنگ استراحت به صدا در اومد و همه از کلاس ها خاج شدن....
آیریس:تو و تهیونگ دیشب...
آلیس:ما هیچ کاری نکردیم....من از اون خوشم نمی یاد به خاطر اون حرفش....
آیریس:جونگکوک هم آدم خوبیه....اون بهم دست نزد...گفت هروقت خودت خواستی...
آلیس:می دونم.....از تهیونگ بیشتر فکر می کنه و عاقل تره...
آیریس:عه جونگکوک اونجاست...خوب من رفتم...
آلیس:برو دیرت نشه(خنده)
آیلو:دختره هرزه....(صدای فیلم)
آلیس:این صدای بابامنیست....بازم تو...کی قراره دیگه نباشی...
آیلو:فیلمت همه جا پخش شده....تو و اون دختر عمه ات...
آلیس:(تعجب)
آیلو:بابات بهت گفت هرزه(خنده)
تهیونگ:لقب خودتو به بقیه نده(نیشخند)
لایک و کامنت یادتون نره❤️
۲.۹k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.