𝐼 𝑤𝑖𝑠ℎ 𝑡ℎ𝑒 𝑙𝑖𝑒𝑠 𝑤𝑒𝑟𝑒 𝑡𝑟𝑢𝑒
𝐼 𝑤𝑖𝑠ℎ 𝑡ℎ𝑒 𝑙𝑖𝑒𝑠 𝑤𝑒𝑟𝑒 𝑡𝑟𝑢𝑒
p:𝟖
ا/ت باید چند تا چیز رو پرینت میگرفت، با آدرس جونگکوک رفته بو توی یکی از اتاق و داشت همونکارو میکرد." اینا تو خونشون هم همه چیز دارن...فراموش کردم منم الان دیگه جزو پولدارا حساب میشم"
برگشت توی سالن و دوباره رو صندلی نشست، متوجه جونگکوک شد که سرشو روی میز گذاشته بود و به نظر میرسید که خوابه.
ا/ت کم کم شروع کرد به جمع کردن وسیله ها کرد و بعدم کم کم مجذوب جونگکوک میشد و نمیتونست نگاهشو ازش برداره، دستشو زیر چونش گذاشت و غرق نگاه کردن به جونگکوک شد، که یهو چشماش رو باز کرد. هنوزم همونجوری بهم زل زده بودن که ا/ت به خودش اومد و دستپاچه شد خیلی سریع خودشو عقب کشید که باعث شد از صندلی بیوفته. جونگکوک تا اومد بهش کمک کنه ا/ت جاخالی داد و نزاشت بهش دست بزنه.
بلند شد و چیز میزا رو برداشت."کارا تموم شد، خیلی ممنون..شب بخیر"
چند قدم برداشت که دستای جونگکوک روی شونه هاش نگهش داشت."تو چته؟"
با اون لمس فورا استرس همه بدنشو فرا گرفت. میدونست جونگکوک دیگه شک کرده بود برای همین میخواست ندیده بگیره و به راهش ادامه بده که دستای جونگکوک اونو با قدرت بیشتری نگه داشت." چرا هر دفعه بهت دست میزنم نگران میشی و حالت بد میشه؟"
نمیتونست جوابی بهش بده." لطفا دستتو بردار..باید برم"
جونگکوک کشیدش سمت خودش و دستاشو دور شونه های ا/ت حلقه کرد طوری که صورتش تقریبا کنار سر ا/ت قرار گرفته بود." تا نگی ول نمیکنم"
ا/ت هر چی دستش بود افتاد رو زمین.
با برخورد دستای جونگکوک و تا اون حد نزدیکی بهش، عصبهاش از نوک پاش تا سرش شروع کردن به مور مور شدن."و-ولم کن ...لطفاا"
جونگکوک دوباره حرفش رو تکرار کرد:" تا نگی ولت نمیکنم"
فکر میکرد چون شاید ا/ت ازش خوشش نمیاد اونطوری میکنه برای همین اصرار داشت که بدونه.
ا/ت دیگه تحمل نداشت الان بود که بیحال بشه و کار از کار بگذره، مجبور شد پرده از رازش که تاحالا هیچوقت به کسی نگفته بود برداره." من ..من هافو فوبیا دارم"
با شنیدن اون جمله دستای جونگکوک از دورش شل شدن و افتادن. ا/ت هم از اونجا دور شد و بیرون رفت تا برگرده خونه.
━━━━━━━━
هافو فوبیا: ترس از لمس شدن
━━━━━━━━
#BTS #BTS_ARMY #Teahyung #Jimin #Namjoon #Seokjin #yoongi #Heosok #Jungkook #K_pop #Bangtan #ARMY
#بی_تی_اس #کیپاپ #فیک #تهیونگ #جیمین #سوکجین #یونگی #جیهوپ #نامجون #جونگکوک #آرمی #بنگتن #کیپاپر #کیدراما
p:𝟖
ا/ت باید چند تا چیز رو پرینت میگرفت، با آدرس جونگکوک رفته بو توی یکی از اتاق و داشت همونکارو میکرد." اینا تو خونشون هم همه چیز دارن...فراموش کردم منم الان دیگه جزو پولدارا حساب میشم"
برگشت توی سالن و دوباره رو صندلی نشست، متوجه جونگکوک شد که سرشو روی میز گذاشته بود و به نظر میرسید که خوابه.
ا/ت کم کم شروع کرد به جمع کردن وسیله ها کرد و بعدم کم کم مجذوب جونگکوک میشد و نمیتونست نگاهشو ازش برداره، دستشو زیر چونش گذاشت و غرق نگاه کردن به جونگکوک شد، که یهو چشماش رو باز کرد. هنوزم همونجوری بهم زل زده بودن که ا/ت به خودش اومد و دستپاچه شد خیلی سریع خودشو عقب کشید که باعث شد از صندلی بیوفته. جونگکوک تا اومد بهش کمک کنه ا/ت جاخالی داد و نزاشت بهش دست بزنه.
بلند شد و چیز میزا رو برداشت."کارا تموم شد، خیلی ممنون..شب بخیر"
چند قدم برداشت که دستای جونگکوک روی شونه هاش نگهش داشت."تو چته؟"
با اون لمس فورا استرس همه بدنشو فرا گرفت. میدونست جونگکوک دیگه شک کرده بود برای همین میخواست ندیده بگیره و به راهش ادامه بده که دستای جونگکوک اونو با قدرت بیشتری نگه داشت." چرا هر دفعه بهت دست میزنم نگران میشی و حالت بد میشه؟"
نمیتونست جوابی بهش بده." لطفا دستتو بردار..باید برم"
جونگکوک کشیدش سمت خودش و دستاشو دور شونه های ا/ت حلقه کرد طوری که صورتش تقریبا کنار سر ا/ت قرار گرفته بود." تا نگی ول نمیکنم"
ا/ت هر چی دستش بود افتاد رو زمین.
با برخورد دستای جونگکوک و تا اون حد نزدیکی بهش، عصبهاش از نوک پاش تا سرش شروع کردن به مور مور شدن."و-ولم کن ...لطفاا"
جونگکوک دوباره حرفش رو تکرار کرد:" تا نگی ولت نمیکنم"
فکر میکرد چون شاید ا/ت ازش خوشش نمیاد اونطوری میکنه برای همین اصرار داشت که بدونه.
ا/ت دیگه تحمل نداشت الان بود که بیحال بشه و کار از کار بگذره، مجبور شد پرده از رازش که تاحالا هیچوقت به کسی نگفته بود برداره." من ..من هافو فوبیا دارم"
با شنیدن اون جمله دستای جونگکوک از دورش شل شدن و افتادن. ا/ت هم از اونجا دور شد و بیرون رفت تا برگرده خونه.
━━━━━━━━
هافو فوبیا: ترس از لمس شدن
━━━━━━━━
#BTS #BTS_ARMY #Teahyung #Jimin #Namjoon #Seokjin #yoongi #Heosok #Jungkook #K_pop #Bangtan #ARMY
#بی_تی_اس #کیپاپ #فیک #تهیونگ #جیمین #سوکجین #یونگی #جیهوپ #نامجون #جونگکوک #آرمی #بنگتن #کیپاپر #کیدراما
۱۰.۱k
۲۰ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.