ویو ات

اون مرتیکه (🔪ادامه بده کاریت ندارم ) تا می تونست منو زد
که کلی بدنم خوبی شد بعد فکمو گرفت و با تیغ روی لبم خط انداخت که لبم هم خونی شد
اون میدونست حساس ترین قسمت بدن گردنه ولی حتی به
گردنم هم رحم نکرده بود . از موهام گرفت و محکم کشید
انداختم تو سلولم
دستم رو به دیوار گرفتم که تعادلم رو حفظ کنم ولی دستم
خونی بود و هعی سر می خورد . صندلی رو گرفتم ولی صندلی چپ شد و منم افتادم رو زمین و همه جا سیاه شد
ویو کوک
هنوز یک ساعت هم نگذشته بود که بادیگارد آت اومد پیشم
« ارباب
+ بله ؟
« اون دختره آت لال شده
+ مگه چیز اجیبیه؟
« بله خیلی اون دختر هیچ وقت ساکت نمیشد کلی شیطونی
میکرد ولی الان لال شده قربان
کلی اسرار کرد و منم رفتم بهش سر بزنم
رفتم تو سلولش که دیدم شبیه اتاق مرده هاست
کل دیوار خونی بود و زمین هم پر از خون بود و آت هم
وسط خون ها افتاده بود . براید استایل بغلش کردم بردمش
تو یکی از اتاق ها و بدنش رو پانسمان کردم
هوس نوشیدنی کردم رفتم آنقدر خوردم که مست شدم
رفتم پیش آت بیدار شده بود
+ سلام آت (مست)
_......
+ آت آماده ی تنبیه هستی ؟
_ چی ؟ من تازه تنبیه شدم
+ ولی این تنبیه فرق داره بیب






پارت بعد فول اسماته دوست نداری نخون