[چتر دو نفره]
[چتر دو نفره]
_p¹_
《سلام من ا.تم بزارین یکم از خودم بگم
خب من ۱۸ سالمه و سال آخری هستم درسم خیلی خیلی خوبه اونم به اجبار خانوادم یعنی اگه یکی از امتحان هارو خراب کنم...خب خیلی عاقبت خوبی در کار نیست بابام خیلی حساسه ولی مامانم زیاد نه
و اینکه وضعیت مالی خانواده خیلی خوبه و تک فرزندم
توی مدرسه یه جورایی قلدر به حساب میام اگه کسی باهام کار داشته براش خوب تموم نمیشه
ولی خب برام قلدری هم میشه
موهام بلنده صافه
چشمام طوسیه تیرست
دستام کشیدست
اندامم خیلی خوبه
و به ملکه ی مدرسه معروفم
من بابام یه دوست صمیمی داره که رفتو آمد داریم پسرش خیلی خوشگله و توی مدرسه ی ماست》
لباسامو پوشیدم رفتم طبقه ی پایین
_سلام مامان سلام بابا
'سلام دخترم بیا صبحونت رو بخور
""وای به حالت اگه امتحانتو خراب کنی! زودتر برو مدرسه صبحونه هم نخور که توی کتابخونه ی مدرسه درس بخونی
_ولی بابا...
""برو
رفتم پایین سوال لیموزین شدم و جلوی مدرسه پیاده شدم
یهویی دیدم یکی زد توی سرم
+بچه خوشگل چطوری؟
_جونگکوک! گفتم نزن توی سرم خیلی حساسم
+جوووون (خنده)
_زهرمار (خنده)...جونگکوک
+هوم؟
_الان ۲۲ سالته؟
+اره خودت میدونی چند سال ترک تحصیل کردم
_عاها...جونگکوک؟
+هوم؟
_پیرسینگ زدی؟ عرررررررررر
رفتم جلوش دستم زدم روی پیرسینگ لبش دستمو گرفت
+اهم اهم...خانم کیم ا.ت حس باید برم به پدرتون بگم که دوست پسر دارین؟ اونم منم؟(خنده-دویدن)
_یااااااااااا(دویدن پشت سرش)
وقتی داشتم میدویدم به یه چیزی برخورد کردم که تا نگاهش کردم سر جام سیخ شدم
_ب...ببخشی..د
_p¹_
《سلام من ا.تم بزارین یکم از خودم بگم
خب من ۱۸ سالمه و سال آخری هستم درسم خیلی خیلی خوبه اونم به اجبار خانوادم یعنی اگه یکی از امتحان هارو خراب کنم...خب خیلی عاقبت خوبی در کار نیست بابام خیلی حساسه ولی مامانم زیاد نه
و اینکه وضعیت مالی خانواده خیلی خوبه و تک فرزندم
توی مدرسه یه جورایی قلدر به حساب میام اگه کسی باهام کار داشته براش خوب تموم نمیشه
ولی خب برام قلدری هم میشه
موهام بلنده صافه
چشمام طوسیه تیرست
دستام کشیدست
اندامم خیلی خوبه
و به ملکه ی مدرسه معروفم
من بابام یه دوست صمیمی داره که رفتو آمد داریم پسرش خیلی خوشگله و توی مدرسه ی ماست》
لباسامو پوشیدم رفتم طبقه ی پایین
_سلام مامان سلام بابا
'سلام دخترم بیا صبحونت رو بخور
""وای به حالت اگه امتحانتو خراب کنی! زودتر برو مدرسه صبحونه هم نخور که توی کتابخونه ی مدرسه درس بخونی
_ولی بابا...
""برو
رفتم پایین سوال لیموزین شدم و جلوی مدرسه پیاده شدم
یهویی دیدم یکی زد توی سرم
+بچه خوشگل چطوری؟
_جونگکوک! گفتم نزن توی سرم خیلی حساسم
+جوووون (خنده)
_زهرمار (خنده)...جونگکوک
+هوم؟
_الان ۲۲ سالته؟
+اره خودت میدونی چند سال ترک تحصیل کردم
_عاها...جونگکوک؟
+هوم؟
_پیرسینگ زدی؟ عرررررررررر
رفتم جلوش دستم زدم روی پیرسینگ لبش دستمو گرفت
+اهم اهم...خانم کیم ا.ت حس باید برم به پدرتون بگم که دوست پسر دارین؟ اونم منم؟(خنده-دویدن)
_یااااااااااا(دویدن پشت سرش)
وقتی داشتم میدویدم به یه چیزی برخورد کردم که تا نگاهش کردم سر جام سیخ شدم
_ب...ببخشی..د
۶.۷k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.