خب از اونجایی که مهربونم و شرط پارت ۵ انجام شده پارت ۶ هم
خب از اونجایی که مهربونم و شرط پارت ۵ انجام شده پارت ۶ هم گذاشتم
#عشق_خونی
پارت ۶
ویوا.ت
با دلدرد خیلی بد از خواب پاشدم میخواستم پاشم کا یهو افتادم نمیتونستم راه برم بخاطر همین به خفاش تبدیل شدم و خودمو به آشپز خونه رسوندم و یه قرص برداشتم و به سمت اتاق رفتم وقتی رفتم تو اتاق کوک بیدار بود به اینکه به خفاش تبدیل شده بودم میخندید من جور بدی نگاش میکردم من از بچگی بخاطر اینکه نجیب زاده بودم و باید از خودم مراقبت میکردم از ۸ سالگیم هنر هایه رزمی کار کردم من وقتی ۹ سالم بود تنهایی بزرگ ترین کوه کره رو بالا رفتم
کوک ویو
بیدار شدم دیدم ا.ت نیس بعد چند سانیه یه خفاش بامزه گوگولی اومد تویه اتاق فهمیدم ا.ته چون ا.ت دلش درد میکنه و نمیتونه راه بره پس قطعا به خفاش تبدیل شده چند ثانیه به هم زل زدیم که ا.ت
از حالت خفاش در اومد و افتاد رو زمین درسته ا.ت غش کرده بود رفتم سمتش و اسمشو هزار بار صدا زدم
کوک: ا.ت ا.تت ا.تتت ( داد)
به دکتر زنگ زدم
نیاکو:( اسم دکتر) بله آقای جئون کاری داشتین؟؟
کوک: سلام نیاکو بدو بیا خونم زنم غش کردهههههه( داد)
نیاکو: چشم آقای جئون الان خودمو میرسونم
فلش بک وقتی دکتر اومد
نیاکو: اقایه جئون چیشده
کوک: نگاه کم ا.ت غشدکرده( نگران)
دکتر ا.ت رو چک کرد گفت باید حداقل ۱ کیلو خون بخوره تا خوب شه
دکتر رفت منم رفتم خون خریدم و بهش دادم وقتی خون رو خورد حالش کاملا خوب بود اححح باید فردا حسم رو به ا.ت بگم
ادامه دارد.....
#عشق_خونی
پارت ۶
ویوا.ت
با دلدرد خیلی بد از خواب پاشدم میخواستم پاشم کا یهو افتادم نمیتونستم راه برم بخاطر همین به خفاش تبدیل شدم و خودمو به آشپز خونه رسوندم و یه قرص برداشتم و به سمت اتاق رفتم وقتی رفتم تو اتاق کوک بیدار بود به اینکه به خفاش تبدیل شده بودم میخندید من جور بدی نگاش میکردم من از بچگی بخاطر اینکه نجیب زاده بودم و باید از خودم مراقبت میکردم از ۸ سالگیم هنر هایه رزمی کار کردم من وقتی ۹ سالم بود تنهایی بزرگ ترین کوه کره رو بالا رفتم
کوک ویو
بیدار شدم دیدم ا.ت نیس بعد چند سانیه یه خفاش بامزه گوگولی اومد تویه اتاق فهمیدم ا.ته چون ا.ت دلش درد میکنه و نمیتونه راه بره پس قطعا به خفاش تبدیل شده چند ثانیه به هم زل زدیم که ا.ت
از حالت خفاش در اومد و افتاد رو زمین درسته ا.ت غش کرده بود رفتم سمتش و اسمشو هزار بار صدا زدم
کوک: ا.ت ا.تت ا.تتت ( داد)
به دکتر زنگ زدم
نیاکو:( اسم دکتر) بله آقای جئون کاری داشتین؟؟
کوک: سلام نیاکو بدو بیا خونم زنم غش کردهههههه( داد)
نیاکو: چشم آقای جئون الان خودمو میرسونم
فلش بک وقتی دکتر اومد
نیاکو: اقایه جئون چیشده
کوک: نگاه کم ا.ت غشدکرده( نگران)
دکتر ا.ت رو چک کرد گفت باید حداقل ۱ کیلو خون بخوره تا خوب شه
دکتر رفت منم رفتم خون خریدم و بهش دادم وقتی خون رو خورد حالش کاملا خوب بود اححح باید فردا حسم رو به ا.ت بگم
ادامه دارد.....
۳.۲k
۲۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.