چه خواهد شد
چه خواهد شد
پارت ۱۴
ایلیا از جاش بلند شد و اومد سمت در.....درو باز کردم و رفتیم بیرون پیش خانواده هامون . انگار همه منتظر ما بودن . نشستم سر جام . ایلیا هم نشست . ایلیا معلوم بود داره از خنده می میمیره .... با دیدن اون و فکر کردن به حرفامون یهو خندم گرفت...... سعی کردم جلوی خندم رو بگیرم ...... که ایلیا هم خندش گرفت ..... ای خدا بکشتت تو چرا میخندی؟؟ انقدر خندمو نگه داشتم کاملا قرمز شدم ...... ایلیا هم وضعیت منو داشت.....
مامان/ا : اتفاقی افتاده؟؟؟
نمیتونستم حرف بزنم ..... میدونستم اگه یه کلمه بگم دیگه نمیتونم جلوی خندمو بگیرم......
ایلیا نفس عمیق کشید .
ایلیا : نه .... چه اتفاقی؟؟؟
مامان/ا : هیچی
بابا/ا : ما در مورد شرایط ازدواج و اینجور چیزا صحبت کردیم . شما مشکلی ندارین ؟
ایلیا یه بد نگاه به من کرد که یاد شرطام افتادم....
ایلیا : نه پدر جان ماهم صحبتامون رو کردیم و مشکلی نداریم ....
والدین هردومون لبخند زدن....
بابا/ا : پس یه روز رو انتخاب کنیم برای عقد....
چرا انقدر زود پیش رفتن؟؟؟
(نیم ساعت بعد)
همخ چی برنامه ریزی شد و بالاخره موقع رفتنشون شد ...... موقع رفتن ایلیا یه نگاه جذاب به من کرد..... وای خدااااا.....عع چی میگی؟ اه اه چقدر حال بهم زنه نگاهش.....
خداحافظی کردن و رفتن .....
سری رفتم داخل اتاقم و لباسم رو عوض کردم..
ملینا : آخیشش
رفتم پایین پیش مامان و بابام.....هردوشون بهم لبخند زدن....
ملینا : چی شده؟؟؟
مامان/م : چی شده ؟ قراره دیگه چی بشه؟ دخترم داره ازدواج می کنه ....
ملینا : آها....چیز خاصی هم نیست....
مامان/م : فکر می کنی..
ملینا : راستی قراره خونه کی زندگی کنیم؟؟
مامان/م : خونه خود ایلیا
ملینا : آها....چقدر بد...
مامان/ م : چرا ؟؟
ملینا : دوست ندارم سربار یکی دیگه باشم....تازه اگه خونه مال اون باشه میتونه از خونه بندازتم بیرون....
مامان/م : قلط میکنه همچین کاری کنه وقتی بهترین زن دنیا رو داره.....
بهترین زن دنیا؟؟؟من؟؟؟اصلا با عقل جور در نمیاد...
ملینا : ههه... مامان من خستم میرم استراحت کنم....
مامان/م : باشه دخترم برو....
رفتم تو اتاقم و درو بستم ..... سمت گیتارم رفتم و از کاورش درش آوردم..... نشستم و گیتارمو دستم گرفتم .....سرمو روش گذاشتم و سیماشو نوازش کردم..... از وقتی که گیتار یاد گرفتم گیتارم بهترین شنوندمه....بهتریم همدم......بهم احساس آرامش میده و همه حرفامو به گیتارم میزنم....درازم کشیدم و دراز کشیده شروع کردم به زدن...."قایقرانان رود ولگا" ملودی مورد علاقمه(میزارم/اسلاید دوم)....همینجوری که گیتارم تو بغلم بود خوابم برد..........
پارت ۱۴
ایلیا از جاش بلند شد و اومد سمت در.....درو باز کردم و رفتیم بیرون پیش خانواده هامون . انگار همه منتظر ما بودن . نشستم سر جام . ایلیا هم نشست . ایلیا معلوم بود داره از خنده می میمیره .... با دیدن اون و فکر کردن به حرفامون یهو خندم گرفت...... سعی کردم جلوی خندم رو بگیرم ...... که ایلیا هم خندش گرفت ..... ای خدا بکشتت تو چرا میخندی؟؟ انقدر خندمو نگه داشتم کاملا قرمز شدم ...... ایلیا هم وضعیت منو داشت.....
مامان/ا : اتفاقی افتاده؟؟؟
نمیتونستم حرف بزنم ..... میدونستم اگه یه کلمه بگم دیگه نمیتونم جلوی خندمو بگیرم......
ایلیا نفس عمیق کشید .
ایلیا : نه .... چه اتفاقی؟؟؟
مامان/ا : هیچی
بابا/ا : ما در مورد شرایط ازدواج و اینجور چیزا صحبت کردیم . شما مشکلی ندارین ؟
ایلیا یه بد نگاه به من کرد که یاد شرطام افتادم....
ایلیا : نه پدر جان ماهم صحبتامون رو کردیم و مشکلی نداریم ....
والدین هردومون لبخند زدن....
بابا/ا : پس یه روز رو انتخاب کنیم برای عقد....
چرا انقدر زود پیش رفتن؟؟؟
(نیم ساعت بعد)
همخ چی برنامه ریزی شد و بالاخره موقع رفتنشون شد ...... موقع رفتن ایلیا یه نگاه جذاب به من کرد..... وای خدااااا.....عع چی میگی؟ اه اه چقدر حال بهم زنه نگاهش.....
خداحافظی کردن و رفتن .....
سری رفتم داخل اتاقم و لباسم رو عوض کردم..
ملینا : آخیشش
رفتم پایین پیش مامان و بابام.....هردوشون بهم لبخند زدن....
ملینا : چی شده؟؟؟
مامان/م : چی شده ؟ قراره دیگه چی بشه؟ دخترم داره ازدواج می کنه ....
ملینا : آها....چیز خاصی هم نیست....
مامان/م : فکر می کنی..
ملینا : راستی قراره خونه کی زندگی کنیم؟؟
مامان/م : خونه خود ایلیا
ملینا : آها....چقدر بد...
مامان/ م : چرا ؟؟
ملینا : دوست ندارم سربار یکی دیگه باشم....تازه اگه خونه مال اون باشه میتونه از خونه بندازتم بیرون....
مامان/م : قلط میکنه همچین کاری کنه وقتی بهترین زن دنیا رو داره.....
بهترین زن دنیا؟؟؟من؟؟؟اصلا با عقل جور در نمیاد...
ملینا : ههه... مامان من خستم میرم استراحت کنم....
مامان/م : باشه دخترم برو....
رفتم تو اتاقم و درو بستم ..... سمت گیتارم رفتم و از کاورش درش آوردم..... نشستم و گیتارمو دستم گرفتم .....سرمو روش گذاشتم و سیماشو نوازش کردم..... از وقتی که گیتار یاد گرفتم گیتارم بهترین شنوندمه....بهتریم همدم......بهم احساس آرامش میده و همه حرفامو به گیتارم میزنم....درازم کشیدم و دراز کشیده شروع کردم به زدن...."قایقرانان رود ولگا" ملودی مورد علاقمه(میزارم/اسلاید دوم)....همینجوری که گیتارم تو بغلم بود خوابم برد..........
۴.۳k
۰۴ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.