من غزل ها گفته ام ، اما به اغما رفته است!
من غزل ها گفته ام ، اما به اغما رفته است!
مثنوی هایی که یک یک،بر سر زا رفته است!
در میان مردم شهرم ، چه تنها مانده ام
مثل سربازی که از بم،سمت جلفا رفته است!
آن چنان از دیدنم احساس وحشت می کنند
گوییا که شیخ صنعان، سوی ترسارفته است!
مادرم ، در حسرت تک بیتی از اشعار من
غافل او در عمق شعرم، بیت نازا رفته است!
درتمام طول شب، من خواب این را دیده ام
نزد مادر این غزل هایم ، پسر زا رفته است!
در مسیری اشتباه ، از روز اول رفته ام
همچنان قویی که از، برکه به دریا رفته است
تا کجا ها می روی ، دنبال شعر تلخ من
او به دنبال دو بیت ناب و اعلا رفته است!
❤️
مثنوی هایی که یک یک،بر سر زا رفته است!
در میان مردم شهرم ، چه تنها مانده ام
مثل سربازی که از بم،سمت جلفا رفته است!
آن چنان از دیدنم احساس وحشت می کنند
گوییا که شیخ صنعان، سوی ترسارفته است!
مادرم ، در حسرت تک بیتی از اشعار من
غافل او در عمق شعرم، بیت نازا رفته است!
درتمام طول شب، من خواب این را دیده ام
نزد مادر این غزل هایم ، پسر زا رفته است!
در مسیری اشتباه ، از روز اول رفته ام
همچنان قویی که از، برکه به دریا رفته است
تا کجا ها می روی ، دنبال شعر تلخ من
او به دنبال دو بیت ناب و اعلا رفته است!
❤️
۳۶۲
۰۲ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.