وانشات (وقتی باهاش قهری) پارت ۲ (آخر)
#وانشات
#فلیکس
#یونگ_بوک
_ ا.ت میشه لطفاً بگی چی شده .....خواهش میکنم ازت
هیچی نمیگفتی چون بدجور بغضی شده بودی و اگر کوچک ترین حرفی میزدی،اشکات سرازیر میشدن که فلیکس نزدیکت اومد و آروم بغلت کرد
_عزیزم...... متاسفانم اگر کاری کردم
از توی صداش میتونستی بغضو بفهمی و این بدجوری قلبتو به لرزه انداخته بود
_م....میشه.....ل....هق هق ... لطفاً.....بخشیم؟
با صدای گریه کردنش سریع از جات بلند شدی و بهش نگاه کردی
+ف...فلیکسی
گریش شدت گرفته بود و این باعث میشد به خودت لعنت بفرستی کن چرا گریشو درآوردی.
سریع رفتی جلوش و بغلش کردی
+م.... متاسفم
همچنان داشت گریه میکرد و اونم متقابلاً محکم تورو توی بغلش گرفت.
همینطوری توی بغل هم بودید که فلیکس آروم تر شد و همینطور که توی بغلت بود لب زد :
_ لطفاً هیچ وقت باهام سرد نشو باشه ؟
لبخندی مهربون زدی و سرتو تکون دادی و خودتو از بغلش بیرون آوردی
+ تو هم بهم قول بده که باهام سرد نباشی
اونم درست مثل تو لبخندی زد و سرشو تکون داد
_ قول میدم
و بعدش آروم کنار هم دیگه دراز کشیدید و توی بغل هم شروع کردین به دیدن خواب هفت پادشاه
#فلیکس
#یونگ_بوک
_ ا.ت میشه لطفاً بگی چی شده .....خواهش میکنم ازت
هیچی نمیگفتی چون بدجور بغضی شده بودی و اگر کوچک ترین حرفی میزدی،اشکات سرازیر میشدن که فلیکس نزدیکت اومد و آروم بغلت کرد
_عزیزم...... متاسفانم اگر کاری کردم
از توی صداش میتونستی بغضو بفهمی و این بدجوری قلبتو به لرزه انداخته بود
_م....میشه.....ل....هق هق ... لطفاً.....بخشیم؟
با صدای گریه کردنش سریع از جات بلند شدی و بهش نگاه کردی
+ف...فلیکسی
گریش شدت گرفته بود و این باعث میشد به خودت لعنت بفرستی کن چرا گریشو درآوردی.
سریع رفتی جلوش و بغلش کردی
+م.... متاسفم
همچنان داشت گریه میکرد و اونم متقابلاً محکم تورو توی بغلش گرفت.
همینطوری توی بغل هم بودید که فلیکس آروم تر شد و همینطور که توی بغلت بود لب زد :
_ لطفاً هیچ وقت باهام سرد نشو باشه ؟
لبخندی مهربون زدی و سرتو تکون دادی و خودتو از بغلش بیرون آوردی
+ تو هم بهم قول بده که باهام سرد نباشی
اونم درست مثل تو لبخندی زد و سرشو تکون داد
_ قول میدم
و بعدش آروم کنار هم دیگه دراز کشیدید و توی بغل هم شروع کردین به دیدن خواب هفت پادشاه
۲۵.۶k
۰۹ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.