مدرسه پولدارا پارت بیست و یکم
The school of the rich☆
part ²¹
تا میخواستم قضیه رو بگم... بغضم ترکید و افتادم روی زمین... جیمین کاری کرد که فکرشم نمیکردم...... اون دستم و گرفت... و بغلم کرد... توی صورتش غم و نگراتی بود... منم همراهیش کردم..
جیمین: چرا بدون اجازم رفتی... میدونم کحا بودی، پس نمیخواد چیزی بگی... لطفا اون مروارید هارو حروم همچین چیزایی نکن...
ا/ت: هق خب منو هقق میبخشی.
جیمین: اهوم... بیا کوچولو
ا/ت: زیادی چیز میخوری... مواظب باش
جیمین: باش
جونگ کوک: ا/ن... یچی بگم
ا/ن: اوک... فقط بزار یک لحظه... خب بگو... مواظب باش...(دست جونگ کوک رو گرف و برش گردوند... چون خدمتکاره میخواست نوشیدنی هارو بریزه... روش)
جونگ کوک: 😂
ا/ن: چیه؟... از خداتم باشه نجاتت دادم... من میرم پیش ا/ت.
جونگ کوک: اه رفت...
سگ: هاپ هاپ
جونگ کوک: چیشده؟... پات چرا اینجوریه... بزار کمکت کنم
جیمین: سگه توعه... بده من
جونگ کوک: نه مال من نیس... ولی اینجا اومد...
جیمین: بنظرم مال خودت باشه... من میرم
جونگ کوک: باشه
ا/ن ویو: اوف چه زوری دارم... چندساعت گذشت... من یک خواهر ناتنی دارم... اون از من 5 سال بزرگتره... اسمش هم نورا هس... اونم امشب هست...
نورا: به به... عنتر خانوم دوستات اینان... حالا بخاطر پسرا نبود... از اینجا پرتت میکردم بیرون.
ا/ن: زر نزن... بدبخت تو با همین کردن پسرا پول در میاری... کارت همینه... ولی من هیچ وقت عین تو نیستم...
ا/ت: چیشده... هوم؟
ا/ن: بیا بریم... صحبت کردن با ادمای بی عقل... نعمت نداره... خب ا/ت بیا اهنگ بخونیم...
ا/ت: نه من نمیتونم... به یکی دیگه بگو
ا/ن: جیمین هم هس... قبول کننن
ا/ت: باشه باو
ا/ت ویو: نمیشه مقاوم ا/ن شی... برای همون اهنگ و خوندم... فک کنم اسمش مدرسه ی ملکه ها بود که معنیه دولدارا رو میداد... یک متنشو جیمین مبخوند... منم یک متنشو... لیا داشت از حسادت میمرد... نشستیم نفر بعدی جونگ کوک و ا/ن بودن... صدای ا/ن جدیدا خیلی باحال شده... دوست دارم صداشو
ا/ن: جیمینی میشه امشب بیام خونتون... لطفااا (خیلی کیوت)
جونگ کوک: بابا بزار بیاد... دارم ضعف میکنم من از شدت کیوتیش.
ا/ن: ببند... امم یعنی ممنونم... خب حالا میشه
ا/ت: اره بزار بیاد
جیمین ویو: هردو کیوت بودن... ولی باید یک کاری کنم...
چه میگویی جیمین ک جان فلان از قمری در امد ز دانا بود هر که دانا بود شیر از دم در نمی اورم قربان مهرباتی و لطف و صفای مهر و افریدگارم😂🤟
شعر از جناب اصغر صفا زاده نژاد قلمری برایدی😐
part ²¹
تا میخواستم قضیه رو بگم... بغضم ترکید و افتادم روی زمین... جیمین کاری کرد که فکرشم نمیکردم...... اون دستم و گرفت... و بغلم کرد... توی صورتش غم و نگراتی بود... منم همراهیش کردم..
جیمین: چرا بدون اجازم رفتی... میدونم کحا بودی، پس نمیخواد چیزی بگی... لطفا اون مروارید هارو حروم همچین چیزایی نکن...
ا/ت: هق خب منو هقق میبخشی.
جیمین: اهوم... بیا کوچولو
ا/ت: زیادی چیز میخوری... مواظب باش
جیمین: باش
جونگ کوک: ا/ن... یچی بگم
ا/ن: اوک... فقط بزار یک لحظه... خب بگو... مواظب باش...(دست جونگ کوک رو گرف و برش گردوند... چون خدمتکاره میخواست نوشیدنی هارو بریزه... روش)
جونگ کوک: 😂
ا/ن: چیه؟... از خداتم باشه نجاتت دادم... من میرم پیش ا/ت.
جونگ کوک: اه رفت...
سگ: هاپ هاپ
جونگ کوک: چیشده؟... پات چرا اینجوریه... بزار کمکت کنم
جیمین: سگه توعه... بده من
جونگ کوک: نه مال من نیس... ولی اینجا اومد...
جیمین: بنظرم مال خودت باشه... من میرم
جونگ کوک: باشه
ا/ن ویو: اوف چه زوری دارم... چندساعت گذشت... من یک خواهر ناتنی دارم... اون از من 5 سال بزرگتره... اسمش هم نورا هس... اونم امشب هست...
نورا: به به... عنتر خانوم دوستات اینان... حالا بخاطر پسرا نبود... از اینجا پرتت میکردم بیرون.
ا/ن: زر نزن... بدبخت تو با همین کردن پسرا پول در میاری... کارت همینه... ولی من هیچ وقت عین تو نیستم...
ا/ت: چیشده... هوم؟
ا/ن: بیا بریم... صحبت کردن با ادمای بی عقل... نعمت نداره... خب ا/ت بیا اهنگ بخونیم...
ا/ت: نه من نمیتونم... به یکی دیگه بگو
ا/ن: جیمین هم هس... قبول کننن
ا/ت: باشه باو
ا/ت ویو: نمیشه مقاوم ا/ن شی... برای همون اهنگ و خوندم... فک کنم اسمش مدرسه ی ملکه ها بود که معنیه دولدارا رو میداد... یک متنشو جیمین مبخوند... منم یک متنشو... لیا داشت از حسادت میمرد... نشستیم نفر بعدی جونگ کوک و ا/ن بودن... صدای ا/ن جدیدا خیلی باحال شده... دوست دارم صداشو
ا/ن: جیمینی میشه امشب بیام خونتون... لطفااا (خیلی کیوت)
جونگ کوک: بابا بزار بیاد... دارم ضعف میکنم من از شدت کیوتیش.
ا/ن: ببند... امم یعنی ممنونم... خب حالا میشه
ا/ت: اره بزار بیاد
جیمین ویو: هردو کیوت بودن... ولی باید یک کاری کنم...
چه میگویی جیمین ک جان فلان از قمری در امد ز دانا بود هر که دانا بود شیر از دم در نمی اورم قربان مهرباتی و لطف و صفای مهر و افریدگارم😂🤟
شعر از جناب اصغر صفا زاده نژاد قلمری برایدی😐
۹.۵k
۱۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.