عشق ابدی پارت ۵۶
عشق ابدی پارت ۵۶
ویو یونگی
-تو از کجا فهمیدی ؟(تعجب)
یه نگاه بهش انداختم
-ب..باشه .(ناراحت)
+جیم؟
-بله؟(ناراحت)
+یه سوال میپرسم ازت . تو خودت بچه میخوای که انقدر بحثش رو میکشی وسط؟
-چ...چی؟ من؟ آ...نه ، خ...خب آخه تو باید پسر داشته باشی تا نسلِت رو ادامه بده .
+نگران اونش نباش .
-چجوری!!؟
+میفهمی (بم)
-خیله خب من میخوام برم پایین آب بخورم
+باشه
میدونستم داره میپیچونه
بلند شد و رفت سمت در و همونجا خشکش زد
اولش تعجب کردم اما بعدش رفت پایین و صداهای عجیب غریبی میومد .
نگران شدم ، رفتم دم در که دیدم داره با یه لنگه دمپایی میزنه رو زمین .
دوییدم پایین پیشش و از صحنه رو به روم بشدت پوکر شدم .
+میشه بگی داری چیکار میکنی ؟(پوکر)
-نمیبینی؟ ..اَیییییی . کیش کیش ... بمیررررر
+بسههههه مرددد
-اَی اَی اَی ، بدم میاد ( دمپایی رو پرت کرد)
+حالا یه سوسک بود (پوکر)
-تو چی میگی . مگه از اول دیدیش؟؟
+که چی؟!
-بال دار بوددددد
+جیمین !(پوکر فیس)
-اَه اصن برو .
روشو کرد اون ور و رفت سمت آشپزخونه
-آب میخوای؟
+نه
-آبجو میخوای؟
+نه
-ویسکی میخوای؟
+نه
-چیزی میخوای؟!(پوکر)
+آره .
-خب بنال دیگه /:
+بی ادب //:
-بفرمایید چی میخوایددددد
+بیا بهت نشون بدم
-گولتو نمیخورم
+تو گوشیمه خر . :/
اومد سمتم و منم گوشیم رو در آوردم و یه عکس از بوسه امون رو نشونش دادم و بعد هم سریع لباش رو اسیر کردم .
بعد ۳ مین با مشت زد تو دلم که از درد پیچیدم به خودم و ازش جدا شدم
-خیلی بدی.
+توکه...آخخخخخ بدتری
-برو بابا .
+ باشه جیمین خان
-ببین به زور به فاکم دادی پس انتظار نداشته باش باهات خوب رفتار کنم ! /:
+عه؟ مطمئنی به زور بود؟!(لحن شیطانی)
-برو... هعیییی
+یه ویسکی بیار بخوریم بابا.
-اوکی..... بیا
ویو یونگی
-تو از کجا فهمیدی ؟(تعجب)
یه نگاه بهش انداختم
-ب..باشه .(ناراحت)
+جیم؟
-بله؟(ناراحت)
+یه سوال میپرسم ازت . تو خودت بچه میخوای که انقدر بحثش رو میکشی وسط؟
-چ...چی؟ من؟ آ...نه ، خ...خب آخه تو باید پسر داشته باشی تا نسلِت رو ادامه بده .
+نگران اونش نباش .
-چجوری!!؟
+میفهمی (بم)
-خیله خب من میخوام برم پایین آب بخورم
+باشه
میدونستم داره میپیچونه
بلند شد و رفت سمت در و همونجا خشکش زد
اولش تعجب کردم اما بعدش رفت پایین و صداهای عجیب غریبی میومد .
نگران شدم ، رفتم دم در که دیدم داره با یه لنگه دمپایی میزنه رو زمین .
دوییدم پایین پیشش و از صحنه رو به روم بشدت پوکر شدم .
+میشه بگی داری چیکار میکنی ؟(پوکر)
-نمیبینی؟ ..اَیییییی . کیش کیش ... بمیررررر
+بسههههه مرددد
-اَی اَی اَی ، بدم میاد ( دمپایی رو پرت کرد)
+حالا یه سوسک بود (پوکر)
-تو چی میگی . مگه از اول دیدیش؟؟
+که چی؟!
-بال دار بوددددد
+جیمین !(پوکر فیس)
-اَه اصن برو .
روشو کرد اون ور و رفت سمت آشپزخونه
-آب میخوای؟
+نه
-آبجو میخوای؟
+نه
-ویسکی میخوای؟
+نه
-چیزی میخوای؟!(پوکر)
+آره .
-خب بنال دیگه /:
+بی ادب //:
-بفرمایید چی میخوایددددد
+بیا بهت نشون بدم
-گولتو نمیخورم
+تو گوشیمه خر . :/
اومد سمتم و منم گوشیم رو در آوردم و یه عکس از بوسه امون رو نشونش دادم و بعد هم سریع لباش رو اسیر کردم .
بعد ۳ مین با مشت زد تو دلم که از درد پیچیدم به خودم و ازش جدا شدم
-خیلی بدی.
+توکه...آخخخخخ بدتری
-برو بابا .
+ باشه جیمین خان
-ببین به زور به فاکم دادی پس انتظار نداشته باش باهات خوب رفتار کنم ! /:
+عه؟ مطمئنی به زور بود؟!(لحن شیطانی)
-برو... هعیییی
+یه ویسکی بیار بخوریم بابا.
-اوکی..... بیا
۲.۲k
۱۶ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.