ستاره موعود میدرخشد پارت ششم
از زبان آی)
بعد اینکه جغده رفت چهار دقیقه بعد هیکاری چشماش رو باز رفتم سمتش و آروم صورتش رو ناز کردم ولی آخر سر هم نشد موهاش رو خوشگل کنیم -_-
فلش بک وقتی هیکاری تو اتاق آی بود)
نوهارا: آی این عضو جدیده ^_^
آی: وای چه موهای خوشگلی داری ^^
هیکاری: عوم.....مرسی ^^
آی: نوهارا بیا موهاش رو خوشگل کنیم
نوهارا: باشه ^^
آی: بیا بریم نوهارا^×^
نوهارا: خیلی خب چرا عجله داری ؟
پایان فلش بک )
از زبان هیکاری)
وقتی برگشتیم به مافیا خیلی تعجب کردم یویی چان و چویا داشتن مث سگ و گربه میپریدن به هم ......
آی: چتونه با؟
یوی: از این کوتوله بپرس !!
چویا: حرف دهنتو بفهم -_-
یویی: گمشو بابا
هیکاری: گرفتن گوش چویا و یویی* بسه دیگه آشتی کنید
یویی: ولم کن دخترک.
هیکاری: -_-......
دازای وارد میشود *
هیکاری: اه بازم این چندش
دازای: به کی میگی چندش ؟
هیکاری: به تو
دازای: گوه نخور بچه
هیکاری: من تو رو نمیخورم تولید میکنم
یویی: بیه دیگه عههععع
دازای و هیکاری: ........باش
یویی: آفرین^_^
پرش زمانی به نه هفته بعد )
هیکاری: رفتن پیش دازای* هی دازای بیا اینا رو ببین .....دازای....دازای ...کودوم گوری رفتی ؟
دازای: اینجامممم
هیکاری: الان تو دقیقا داری چیکار میکنی؟
دازای: دارم دستمو میبندم !!
هیکاری: چرا ؟؟؟؟
دازای: چون آسیب دیده !!!
هیکاری: واقعا که ببینم
بعد اینکه جغده رفت چهار دقیقه بعد هیکاری چشماش رو باز رفتم سمتش و آروم صورتش رو ناز کردم ولی آخر سر هم نشد موهاش رو خوشگل کنیم -_-
فلش بک وقتی هیکاری تو اتاق آی بود)
نوهارا: آی این عضو جدیده ^_^
آی: وای چه موهای خوشگلی داری ^^
هیکاری: عوم.....مرسی ^^
آی: نوهارا بیا موهاش رو خوشگل کنیم
نوهارا: باشه ^^
آی: بیا بریم نوهارا^×^
نوهارا: خیلی خب چرا عجله داری ؟
پایان فلش بک )
از زبان هیکاری)
وقتی برگشتیم به مافیا خیلی تعجب کردم یویی چان و چویا داشتن مث سگ و گربه میپریدن به هم ......
آی: چتونه با؟
یوی: از این کوتوله بپرس !!
چویا: حرف دهنتو بفهم -_-
یویی: گمشو بابا
هیکاری: گرفتن گوش چویا و یویی* بسه دیگه آشتی کنید
یویی: ولم کن دخترک.
هیکاری: -_-......
دازای وارد میشود *
هیکاری: اه بازم این چندش
دازای: به کی میگی چندش ؟
هیکاری: به تو
دازای: گوه نخور بچه
هیکاری: من تو رو نمیخورم تولید میکنم
یویی: بیه دیگه عههععع
دازای و هیکاری: ........باش
یویی: آفرین^_^
پرش زمانی به نه هفته بعد )
هیکاری: رفتن پیش دازای* هی دازای بیا اینا رو ببین .....دازای....دازای ...کودوم گوری رفتی ؟
دازای: اینجامممم
هیکاری: الان تو دقیقا داری چیکار میکنی؟
دازای: دارم دستمو میبندم !!
هیکاری: چرا ؟؟؟؟
دازای: چون آسیب دیده !!!
هیکاری: واقعا که ببینم
۱.۵k
۱۸ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.