p.17
به دفعه حس کردم پاهام داره میسوزه. به پایینه پاهام نگاه کردم.از کناره های دیوار اسید می پاشید و اتاق از اسید داشت پر میشد و هر لحظه بیشتر به من نزدیک میشد.نگاهمو از پایینه پاهام گرفتم و به لباسم دادم.
می خواستم بمیرم ولی نه اینجوری. می خواستم به آرامش برسم ولی نه با عذاب.
تنها راهش همینه.گره دستمو که باهاش نرده هارو گرفته بودم محکم تر کردم. یکی از دستامه گرهشو باز کردم و به سمته لبه ی لباسم بردم.
بعد از چند ثانیه بلاخره تونستم درش بیارم. سریع دستمو دوباره رویه نرده گذاشتم و گرهشو محکم کردم.به اطرافم نگاه کردم.یه دریچه کناره پل بود.دستمو برداشتم و جلو تر از دسته بعدیم گذاشتم و سعی کردم خودم رو به سمته جلو ببرم....
داشتم بهش میرسیدم. با تمامه توانم دستامو جابه جا میکردم.با حسه سوزش رویه شونم جیغی کشیدم. اسید هر لحظه داشت بهم نزدیک تر میشد.
به دریچه رسیدم. دستمو به سمتش دراز کردم تا کناره هاشو بگیرم ولی یه دفعه دره دریچه بسته شد.
الان چیکار کنم؟ تنها راهه نجاتمو از دست دادم. یعنی واقعا اینجوری میمیرم؟ یه مرگه دردناک و عذاب آور! یعنی این راهه رسیدن به آرامشه.یعنی نمی تونم راحت به آرامش برسم؟
ناامید شده بودم. خودمو نگه داشتم تا دیر تر اون سوزشه دردناکه اسید رو حس کنم که چشمم به لباسم خورد.
صبر کن. چرا لباسم رو اسید خراب نکرده؟با تمامه توانم دستامو جابه جا کردم و به سمته لباسم رفتم....
بهش نگاه کردم. سالمه سالم بود فقط خیس شده بود!یعنی این اسید نیست و آبه. اگه آبه پس چرا وقتی رویه شونم ریخت سوزش پیدا کرد؟
باید این کارو میکردم. راهه دیگه ای وجود نداره. داره؟
چشمامو بستم و نفسه عمیقی کشیدم.
ا/ت:تو میتونی! چیزی نیست
چشمامو باز کردم. نگاهمو به دستام دادم. نفسمو حبس کردم.مطمئن نبودم که این کارم درسته یا نه؟
میترسیدم! خیلی میترسیدم! از اینکه آب نباشه!
گرهه دستامو باز کردم و به سمته پایین سقوط کردم که.....
شرایط پارت بعد:
22 لایک
25 کامنت
لطفا حمایت کنین🤧☺️
می خواستم بمیرم ولی نه اینجوری. می خواستم به آرامش برسم ولی نه با عذاب.
تنها راهش همینه.گره دستمو که باهاش نرده هارو گرفته بودم محکم تر کردم. یکی از دستامه گرهشو باز کردم و به سمته لبه ی لباسم بردم.
بعد از چند ثانیه بلاخره تونستم درش بیارم. سریع دستمو دوباره رویه نرده گذاشتم و گرهشو محکم کردم.به اطرافم نگاه کردم.یه دریچه کناره پل بود.دستمو برداشتم و جلو تر از دسته بعدیم گذاشتم و سعی کردم خودم رو به سمته جلو ببرم....
داشتم بهش میرسیدم. با تمامه توانم دستامو جابه جا میکردم.با حسه سوزش رویه شونم جیغی کشیدم. اسید هر لحظه داشت بهم نزدیک تر میشد.
به دریچه رسیدم. دستمو به سمتش دراز کردم تا کناره هاشو بگیرم ولی یه دفعه دره دریچه بسته شد.
الان چیکار کنم؟ تنها راهه نجاتمو از دست دادم. یعنی واقعا اینجوری میمیرم؟ یه مرگه دردناک و عذاب آور! یعنی این راهه رسیدن به آرامشه.یعنی نمی تونم راحت به آرامش برسم؟
ناامید شده بودم. خودمو نگه داشتم تا دیر تر اون سوزشه دردناکه اسید رو حس کنم که چشمم به لباسم خورد.
صبر کن. چرا لباسم رو اسید خراب نکرده؟با تمامه توانم دستامو جابه جا کردم و به سمته لباسم رفتم....
بهش نگاه کردم. سالمه سالم بود فقط خیس شده بود!یعنی این اسید نیست و آبه. اگه آبه پس چرا وقتی رویه شونم ریخت سوزش پیدا کرد؟
باید این کارو میکردم. راهه دیگه ای وجود نداره. داره؟
چشمامو بستم و نفسه عمیقی کشیدم.
ا/ت:تو میتونی! چیزی نیست
چشمامو باز کردم. نگاهمو به دستام دادم. نفسمو حبس کردم.مطمئن نبودم که این کارم درسته یا نه؟
میترسیدم! خیلی میترسیدم! از اینکه آب نباشه!
گرهه دستامو باز کردم و به سمته پایین سقوط کردم که.....
شرایط پارت بعد:
22 لایک
25 کامنت
لطفا حمایت کنین🤧☺️
۱۷.۰k
۱۹ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.