ادامه....
ادامه....
دال منو که دید اروم لبخندش محو شد و به راهش ادامه داد وقتی موقع بوسه عروسی رسید قلبم خیلی تند میزد نمیتونستم نفس بکشم فقط یه لیوان آب خوردم و از تالار زدم بیرون حواس واسم نمونده بود داشتم تو خیابون راه میرفتم که یه ماشین داشت با سرعت میومد سمتم .......
نظرتونو بگین....با همکاری دوستم نوشتیم....
دال منو که دید اروم لبخندش محو شد و به راهش ادامه داد وقتی موقع بوسه عروسی رسید قلبم خیلی تند میزد نمیتونستم نفس بکشم فقط یه لیوان آب خوردم و از تالار زدم بیرون حواس واسم نمونده بود داشتم تو خیابون راه میرفتم که یه ماشین داشت با سرعت میومد سمتم .......
نظرتونو بگین....با همکاری دوستم نوشتیم....
۳.۲k
۲۷ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.