پارت اول امید زندگی من
مشغول تمرین بودم تنها آرزوم رسیدن به بالاترین مقام های بوکس بودم وچیزی غیر از هدفم فکر نمیکردم ..
مربی : ا،ت یه آقا اومده باهات کار داره
ا،ت : باشه بهشون بگید الان میام
مربی : لباس بپوش زیاد تمرین نکن بسته
ا،ت : این کیه این موقع روز با ما کار داره
دوستام دادمیزدن جانگ هوسوکه خواننده معروف اینجا چیکار میکنه
ا،ت:عزیزان من بامن کارداره وحشت نکنید همه پچ پچ میکردن که اون کیه و چرا هوسوک دار باهاش کار داره
هوسوک : چه عجب تو اومدی
ا،ت : داشتم تمارین میکردم ببخشید چرا اومدی اینجا دوستام همه فهمیدن
هوسوک : تمام مردم جهان قرار بفهمن میشه انقدر سرد نباشی؟ بسته دیگه
ا،ت : چیکار داری کار دارم
هوسوک : هیچی فقط اومدم اینو بهت بدم و برم جبعدا بازش کن ببین چیه من باید برم کار دارم
ا،ت : خداحافظ افسر جانگ
این صفت برازنده هوسوک بود همیشه بهش میگفتم افسر جانگ
سوجو: دختر تو با جانگ هوسوک چه سر وسری داری ؟
ا،ت : هیچی
سوجو : پس چرا این موقع روزکه باید اوج کارش باشه
اومده اینجا به خاطر تو ؟
ا،ت : برام یه چیزی آورده نمیدونم چیه
مربی :چرا نمیگی چه نسبتی دارید ؟دختر تو چرا انقدر بی تفاوت و سردی نسبت به همه چی
ا،ت : الان بگم باهاش دوستم مشکل حل میشه بست فرندمه رابطه مون باهم خیلی خوبه
گوشیم زنگ خورد هوسوک بود
ا،ت : جانم ؟ چیزی جا گذاشتی ؟
هوسوک : میخواستم بپرسم کارت کی تموم میشه
ا،ت : من برم خونه ساعت ۷
هوسوک: میام دنبالت از همین الان گشنمههه
ا،ت : آروم همه دورم جمع شدن
هوسوک : باشه میدونم الان باید به همه توضیح بدی
ا،ت : خداحافظ
بی اعتنا به همه رفتم سراغ وسایلم و از باشگاه زدم بیرون ...
مربی : ا،ت یه آقا اومده باهات کار داره
ا،ت : باشه بهشون بگید الان میام
مربی : لباس بپوش زیاد تمرین نکن بسته
ا،ت : این کیه این موقع روز با ما کار داره
دوستام دادمیزدن جانگ هوسوکه خواننده معروف اینجا چیکار میکنه
ا،ت:عزیزان من بامن کارداره وحشت نکنید همه پچ پچ میکردن که اون کیه و چرا هوسوک دار باهاش کار داره
هوسوک : چه عجب تو اومدی
ا،ت : داشتم تمارین میکردم ببخشید چرا اومدی اینجا دوستام همه فهمیدن
هوسوک : تمام مردم جهان قرار بفهمن میشه انقدر سرد نباشی؟ بسته دیگه
ا،ت : چیکار داری کار دارم
هوسوک : هیچی فقط اومدم اینو بهت بدم و برم جبعدا بازش کن ببین چیه من باید برم کار دارم
ا،ت : خداحافظ افسر جانگ
این صفت برازنده هوسوک بود همیشه بهش میگفتم افسر جانگ
سوجو: دختر تو با جانگ هوسوک چه سر وسری داری ؟
ا،ت : هیچی
سوجو : پس چرا این موقع روزکه باید اوج کارش باشه
اومده اینجا به خاطر تو ؟
ا،ت : برام یه چیزی آورده نمیدونم چیه
مربی :چرا نمیگی چه نسبتی دارید ؟دختر تو چرا انقدر بی تفاوت و سردی نسبت به همه چی
ا،ت : الان بگم باهاش دوستم مشکل حل میشه بست فرندمه رابطه مون باهم خیلی خوبه
گوشیم زنگ خورد هوسوک بود
ا،ت : جانم ؟ چیزی جا گذاشتی ؟
هوسوک : میخواستم بپرسم کارت کی تموم میشه
ا،ت : من برم خونه ساعت ۷
هوسوک: میام دنبالت از همین الان گشنمههه
ا،ت : آروم همه دورم جمع شدن
هوسوک : باشه میدونم الان باید به همه توضیح بدی
ا،ت : خداحافظ
بی اعتنا به همه رفتم سراغ وسایلم و از باشگاه زدم بیرون ...
۵۵.۴k
۰۷ شهریور ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.