فیک جونگ کوک فصل دوم پارت ۸
از زبان ا/ت
جونگ سو رو بردم بیرون نمیخواستم این کوچولو هم اذیت بشه ولی هی صدای کوک میومد که آه ناله میکرد
شیرخشک رو پیدا کردم و درست کردم و دادم دست جونگ سو و که بعد ۵ دقیقه خوابید منم سریع رفتم پیش کوک وقتی رفتم فهمیدم یونا برای اینکه بعد از بخیه زدن عفونت نکنه زخم رو کامل باز کرده و کوک هم از درد صورتش جمع شده بود و رنگش سفید شده بود دیدم یونا داره صدام میکنه٪ا/ت چی کار میکنی بیا کمک
+ا..او..اومدم
٪اون لباس هارو بیار و حواست باشه که خون از زخمش نره
+باش
(ا/ت رفت نشست ولی تهیونگ لباس رو از دستش گرفت و به کوک اشاره کرد که ا/ت حواسش به کوک باشه)
+عزیزم لطفا یکم دیگه دووم بیا
_ا .../ت
+هیس حرف نزن
_د..دو...ست...دار...م
+منم دوست دارم(درحال نوازش کردن صورتش)
_اهههه
٪هیچی نیست فقط دارم بخیه میزنم
_اهههه(درحال فشار دادن دست ا/ت)
+عزیزم یکم دیگه مونده لطفا تحمل کن
_ب..با...ش
از زبان نویسنده
(بچه ها اولش چون کوک خونریزیش کم بود یونا متوجه این شد که اگر همینجوری بخیه بزنه عفونت میکنه بخاطر همین الان بخیه نمیزنه و داره زخمش رو باز میکنه که خون های عفونتی بزنه بیرون به همین دلیل الان بخاطر زخم باز شده کوک خونریزی زیادی داره)
۲۰ مین بعد
٪تموم شد تهیونگ زود برو دارو خونه اینارو بگیر
÷باشه
+م...مرسی
٪÷کاری نکردیم
٪تهیونگ لباساتو کثیفه کجا داری میری
÷راس میگی یادم رفت عوض کنم
+یونا
٪بله
+بابت تخت و روتختی و لباساتو همچی معذرت میخوام
٪اشکالی نداره اتفاقا خیلی وقت بود سر کار نرفته بودم و دوباره یادم اومد که چجوری کار میکردم
+ممنون
(یونا از اتاق رفت بیرون)
از زبان ا/ت
کوک شبیه آدمای بی روح شده بود و سرد بود رنگش پریده بود داشتم پا میشدم که یهو گفت_ا..ب تش..نمه
+چی عزیزم
_ا..ب
+آب میخوای
_ا...ا....ره
رفتم سریع دستام رو شستم و ی لیوان آب براش اوردم ولی چون نمیتونست بلد شه آروم با انگشتم لباش رو خیس کردم که گفت _ب...ده ..ب..خو..رم
+نمیشه نمیتونم تا چند ساعت تکون بخوری
تهیونگ بعد ۳۰مین اومد یونا هم اومد پیش من و کوک کوک لباس تنش نبود بخاطر همین بای دست مال داشتم خون رو شکم و پهلوش رو پاک میکردم که تهیونگ گفت ÷بزار ی لباس دیگه تنش کنم
+نه
÷چرا
+آخه میترسم دردش بیاد
÷نه مراقبشم
+باش
تهیونگ لباس کوک رو عوض کرد تا لباس زیرش خونی بود بخاطر همین من یونا رو بیرون کردم و خودمم باهاش رفتم گفتم شاید نخواد تو این موقعیت من ببینمش رفیتم بیرون اتاق که یونا گفت٪میخوای ازش ی ازمایش بگیرم بعد بدم دوستم بگم جوابش را بهمون بده
+نه مرسی نمیخوام بیشتر اذیتت کنم
٪ایم حرف رو نزن
یهو تهیونگ اومد بیرون که منو یونا بیست متر پریدیم هوا
÷خوب لباساش و عوض کردم
٪باش حالا بریم سرمش رو بزنم
رفتیم تو اتاق یونا سرم کوک رو زد و رفت بیرون بعدش کوک رو بغل کردم و بغلش خوابیدم تا اینکه دیدم یکی
_________________________________________
دلم نیومد نزارم
ولی بعدی رو باید شرط ها پر بشه بعد
۱۰ تا نظر
۵تا لایک
جونگ سو رو بردم بیرون نمیخواستم این کوچولو هم اذیت بشه ولی هی صدای کوک میومد که آه ناله میکرد
شیرخشک رو پیدا کردم و درست کردم و دادم دست جونگ سو و که بعد ۵ دقیقه خوابید منم سریع رفتم پیش کوک وقتی رفتم فهمیدم یونا برای اینکه بعد از بخیه زدن عفونت نکنه زخم رو کامل باز کرده و کوک هم از درد صورتش جمع شده بود و رنگش سفید شده بود دیدم یونا داره صدام میکنه٪ا/ت چی کار میکنی بیا کمک
+ا..او..اومدم
٪اون لباس هارو بیار و حواست باشه که خون از زخمش نره
+باش
(ا/ت رفت نشست ولی تهیونگ لباس رو از دستش گرفت و به کوک اشاره کرد که ا/ت حواسش به کوک باشه)
+عزیزم لطفا یکم دیگه دووم بیا
_ا .../ت
+هیس حرف نزن
_د..دو...ست...دار...م
+منم دوست دارم(درحال نوازش کردن صورتش)
_اهههه
٪هیچی نیست فقط دارم بخیه میزنم
_اهههه(درحال فشار دادن دست ا/ت)
+عزیزم یکم دیگه مونده لطفا تحمل کن
_ب..با...ش
از زبان نویسنده
(بچه ها اولش چون کوک خونریزیش کم بود یونا متوجه این شد که اگر همینجوری بخیه بزنه عفونت میکنه بخاطر همین الان بخیه نمیزنه و داره زخمش رو باز میکنه که خون های عفونتی بزنه بیرون به همین دلیل الان بخاطر زخم باز شده کوک خونریزی زیادی داره)
۲۰ مین بعد
٪تموم شد تهیونگ زود برو دارو خونه اینارو بگیر
÷باشه
+م...مرسی
٪÷کاری نکردیم
٪تهیونگ لباساتو کثیفه کجا داری میری
÷راس میگی یادم رفت عوض کنم
+یونا
٪بله
+بابت تخت و روتختی و لباساتو همچی معذرت میخوام
٪اشکالی نداره اتفاقا خیلی وقت بود سر کار نرفته بودم و دوباره یادم اومد که چجوری کار میکردم
+ممنون
(یونا از اتاق رفت بیرون)
از زبان ا/ت
کوک شبیه آدمای بی روح شده بود و سرد بود رنگش پریده بود داشتم پا میشدم که یهو گفت_ا..ب تش..نمه
+چی عزیزم
_ا..ب
+آب میخوای
_ا...ا....ره
رفتم سریع دستام رو شستم و ی لیوان آب براش اوردم ولی چون نمیتونست بلد شه آروم با انگشتم لباش رو خیس کردم که گفت _ب...ده ..ب..خو..رم
+نمیشه نمیتونم تا چند ساعت تکون بخوری
تهیونگ بعد ۳۰مین اومد یونا هم اومد پیش من و کوک کوک لباس تنش نبود بخاطر همین بای دست مال داشتم خون رو شکم و پهلوش رو پاک میکردم که تهیونگ گفت ÷بزار ی لباس دیگه تنش کنم
+نه
÷چرا
+آخه میترسم دردش بیاد
÷نه مراقبشم
+باش
تهیونگ لباس کوک رو عوض کرد تا لباس زیرش خونی بود بخاطر همین من یونا رو بیرون کردم و خودمم باهاش رفتم گفتم شاید نخواد تو این موقعیت من ببینمش رفیتم بیرون اتاق که یونا گفت٪میخوای ازش ی ازمایش بگیرم بعد بدم دوستم بگم جوابش را بهمون بده
+نه مرسی نمیخوام بیشتر اذیتت کنم
٪ایم حرف رو نزن
یهو تهیونگ اومد بیرون که منو یونا بیست متر پریدیم هوا
÷خوب لباساش و عوض کردم
٪باش حالا بریم سرمش رو بزنم
رفتیم تو اتاق یونا سرم کوک رو زد و رفت بیرون بعدش کوک رو بغل کردم و بغلش خوابیدم تا اینکه دیدم یکی
_________________________________________
دلم نیومد نزارم
ولی بعدی رو باید شرط ها پر بشه بعد
۱۰ تا نظر
۵تا لایک
۷۳.۶k
۱۰ تیر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.