-The wound of love -5
پنج ماه بعد :
از زبان ساکورا :
اونشب می خواست بره هتل ولی من نزاشتم و آوردمش خونه ی خودم
بهم نمی گه چه اتفاقی افتاده فقط میگه دیگه نمی خواد برگرده خوابگاه ... حتی حاضر نیست بره وسایلش رو برداره فقط یه کیف داره که توش گوشیش و پوله ... تازه رفته لباس خریده قبلش بهش گفتم از لباسای من استفاده کنه ... هرشب گریه می کنه وقتی هم که ازش می پرسم جواب نمی ده ... یه هفته پیش سعی کرد رگش رو بزنه ولی خداروشکر به موقع رسیدم
دیگه واقعا کلافه شدم و امروز هم می خوام برم خوابگاه و جریان رو از اعضا بپرسم
ساعت 2:00
حاضر شدم و خواستم برم که دیدم داره ناهار می خوره
( علامت ساکورا ÷)
÷ من دارم میرم یه سری به مینهو بزنم
- باشه ... خداحافظ
بهش دروغ گفتم چون اگه بفهمه کجا میرم نمی زاره برم
سریه رفتم خوابگاه ( ساکورا آدرس اونجا رو داشت )
رفتم زنگ رو زدم ... دیدم جین ( ساکورا اعضا رک میشناسه ) در رو باز کرد
جین : شما ؟
÷ دوست مین سو ام
جین : لطفا از اینجا برید
÷ چه اتفاقی افتاده ؟ مین سو که هیچی به من نمی گه ... هر شب گریه می کنه ... حتی دیگه لبخند هم نمی زنه ... باهاش چیکار کردین که اینطوری شده ؟ * آخرش با داد *
جین : هه ... ما یا اون ؟
÷ منظورت چیه ؟
جین : خانم مین سو به یونگی خیانت کردن
÷ ثابت کن
جین : یه لحظه
رفت تو خونه و با گوشیش اومد فیلم رو بهم نشون داد
÷ واقعا خنده داره ... چقدر شما ها احمقید ( درست حرف بزن 😠) واقعا نمی بینی اون دختره روی گردنش تتو داره ؟ مین سو اصلا تتو نداره
جین یه بار دیگه فیلم رو نگاه کرد و با بهت بهم نگاه کرد
جین : م ... من ... واقعا متاسفم ... ببخشید
÷ از من عذر خواهی نکن ... به جاش برو یه کاری بکن که آقای شوگا متوجه بشن
جین : من یه فکری دارم ... بیا تو
رفتم تو و اعضا نگام کردن
جین : ایشون دوست مین سو اند
جونگ کوک : حال خانم خیانتکار چطوره
جین : هی ... مین سو بی گناهه
جین کل جریان رو توضیح داد
( یه نکته شوگا تو اتاقشه )
همه پشت میز آشپز خونه نشستیم
جیمین : ساکورا ما واقعا متاسفیم ... ببخشید
÷ گفتم که باید به شوگا بگیم و موضوع رو حل کنیم
جین : به نظرم شوگا با جی هوپ و نامجون راحت تره
جیهوپ و نامجون موافقت کردن و رفتن تو اتاق شوگا
ساکورا : پس منم مین سو رو به یه بهونه ای میارم اینجا
جین : باشه تا جی هوپ و نامجون یونگی رو راضی کنن تو هم مین سو رو بیار
ساکورا : اکی
از زبان مین سو
داشتم توی یوتیوب می چرخیدم که ساکورا اومد تو خونه
÷ های اونی ... بلند شو بریم بیرون
- می دونی که من حوصله ندارم * سرد *
÷ حالا تو بیا
- اکی * سرد *
رفتم و یه هودی خاکستری و یه شلوار لی پوشیدم وگوشی و هدفون رو هم هیچ وقت فراموش نمی کنم ... ماسک و کلاه هم زدم داشتم می رفتم که نگام به کامپیوتر خاک گرفته ی روی میزم افتاد ... از اونشب به بعد حتی بهش دست هم نزدم ... الآن یه مدت بود که رئیسم بهم مرخصی داده بود ... دلم برای کیبوردم تنگ شده بود
بیخیال ... رفتم پایین و بدون هیچ حرفی سوار ماشین شدم ... کل راه بینمون سکوت بود ... حتی دقت نکردم که داریم کجا میریم چون چشمام رو بسته بودم به اونشب فکر میکردم با اینکه ولم کرده هنوز هم بهش فکر می کنم ... الآن چیکار میکنه ؟ اون حتی نخواست بدونه که زنده موندم یا نه ... :(
سا کورا ماشین رو نگه داشت که چشمام رو باز کردم و ...
_______
واقعا حمایت ها کمههههه
❤🍓
از زبان ساکورا :
اونشب می خواست بره هتل ولی من نزاشتم و آوردمش خونه ی خودم
بهم نمی گه چه اتفاقی افتاده فقط میگه دیگه نمی خواد برگرده خوابگاه ... حتی حاضر نیست بره وسایلش رو برداره فقط یه کیف داره که توش گوشیش و پوله ... تازه رفته لباس خریده قبلش بهش گفتم از لباسای من استفاده کنه ... هرشب گریه می کنه وقتی هم که ازش می پرسم جواب نمی ده ... یه هفته پیش سعی کرد رگش رو بزنه ولی خداروشکر به موقع رسیدم
دیگه واقعا کلافه شدم و امروز هم می خوام برم خوابگاه و جریان رو از اعضا بپرسم
ساعت 2:00
حاضر شدم و خواستم برم که دیدم داره ناهار می خوره
( علامت ساکورا ÷)
÷ من دارم میرم یه سری به مینهو بزنم
- باشه ... خداحافظ
بهش دروغ گفتم چون اگه بفهمه کجا میرم نمی زاره برم
سریه رفتم خوابگاه ( ساکورا آدرس اونجا رو داشت )
رفتم زنگ رو زدم ... دیدم جین ( ساکورا اعضا رک میشناسه ) در رو باز کرد
جین : شما ؟
÷ دوست مین سو ام
جین : لطفا از اینجا برید
÷ چه اتفاقی افتاده ؟ مین سو که هیچی به من نمی گه ... هر شب گریه می کنه ... حتی دیگه لبخند هم نمی زنه ... باهاش چیکار کردین که اینطوری شده ؟ * آخرش با داد *
جین : هه ... ما یا اون ؟
÷ منظورت چیه ؟
جین : خانم مین سو به یونگی خیانت کردن
÷ ثابت کن
جین : یه لحظه
رفت تو خونه و با گوشیش اومد فیلم رو بهم نشون داد
÷ واقعا خنده داره ... چقدر شما ها احمقید ( درست حرف بزن 😠) واقعا نمی بینی اون دختره روی گردنش تتو داره ؟ مین سو اصلا تتو نداره
جین یه بار دیگه فیلم رو نگاه کرد و با بهت بهم نگاه کرد
جین : م ... من ... واقعا متاسفم ... ببخشید
÷ از من عذر خواهی نکن ... به جاش برو یه کاری بکن که آقای شوگا متوجه بشن
جین : من یه فکری دارم ... بیا تو
رفتم تو و اعضا نگام کردن
جین : ایشون دوست مین سو اند
جونگ کوک : حال خانم خیانتکار چطوره
جین : هی ... مین سو بی گناهه
جین کل جریان رو توضیح داد
( یه نکته شوگا تو اتاقشه )
همه پشت میز آشپز خونه نشستیم
جیمین : ساکورا ما واقعا متاسفیم ... ببخشید
÷ گفتم که باید به شوگا بگیم و موضوع رو حل کنیم
جین : به نظرم شوگا با جی هوپ و نامجون راحت تره
جیهوپ و نامجون موافقت کردن و رفتن تو اتاق شوگا
ساکورا : پس منم مین سو رو به یه بهونه ای میارم اینجا
جین : باشه تا جی هوپ و نامجون یونگی رو راضی کنن تو هم مین سو رو بیار
ساکورا : اکی
از زبان مین سو
داشتم توی یوتیوب می چرخیدم که ساکورا اومد تو خونه
÷ های اونی ... بلند شو بریم بیرون
- می دونی که من حوصله ندارم * سرد *
÷ حالا تو بیا
- اکی * سرد *
رفتم و یه هودی خاکستری و یه شلوار لی پوشیدم وگوشی و هدفون رو هم هیچ وقت فراموش نمی کنم ... ماسک و کلاه هم زدم داشتم می رفتم که نگام به کامپیوتر خاک گرفته ی روی میزم افتاد ... از اونشب به بعد حتی بهش دست هم نزدم ... الآن یه مدت بود که رئیسم بهم مرخصی داده بود ... دلم برای کیبوردم تنگ شده بود
بیخیال ... رفتم پایین و بدون هیچ حرفی سوار ماشین شدم ... کل راه بینمون سکوت بود ... حتی دقت نکردم که داریم کجا میریم چون چشمام رو بسته بودم به اونشب فکر میکردم با اینکه ولم کرده هنوز هم بهش فکر می کنم ... الآن چیکار میکنه ؟ اون حتی نخواست بدونه که زنده موندم یا نه ... :(
سا کورا ماشین رو نگه داشت که چشمام رو باز کردم و ...
_______
واقعا حمایت ها کمههههه
❤🍓
۵.۷k
۲۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.