فیک امپراطور خشم ها پارت ۱
ا/ت ویو
دیروز وقتی داشتم تمرین میکردم نامه اومد برای ازدواج با امپراطور😭
نمیتونستم نه بگم چون همه میمردن پس نامه به فیلیکس فرستادم و رفتم به قصر
پرش زمانی به بعد مراسمات عروسی
شوگا ویو
با اون دختره ازدواج کردم احساس یه مدلی
داشتم انگار عاشق شده بودم ولی یه چیزیش
با بقیه فرق داره قیافش ولی یه چیز دیگه که
مردم دربارش میگن که من نمیدونم چیه رفتم
به سمت اقامت گاهش
سرباز خواست اعلام کنه ورودمو که من جلو
دهنش رو گرفتم و سر به هوا رفتم تو دیدم
یه صندلی کنار پنجره هست ا/ت روش نشسته
یه چیزی زمزمه میکنه و کتاب میخونه
ا/ت ویو
صدای پا اومد منم که بدون وقت طلف کردن
پاشدم و برگشتم و گارد گرفتم
_اوه ام..پراطور ش ...شما اینجا چیکار میکنین؟
+ اومدم ببینم زنمو مشکلیه؟(پوزخند)
_نه نه معلومه بفرمایید
اطلاعات
استایل رو تو پست قبلی گذاشتم
شرط:
۵ لایک ۲ کامنت
دیروز وقتی داشتم تمرین میکردم نامه اومد برای ازدواج با امپراطور😭
نمیتونستم نه بگم چون همه میمردن پس نامه به فیلیکس فرستادم و رفتم به قصر
پرش زمانی به بعد مراسمات عروسی
شوگا ویو
با اون دختره ازدواج کردم احساس یه مدلی
داشتم انگار عاشق شده بودم ولی یه چیزیش
با بقیه فرق داره قیافش ولی یه چیز دیگه که
مردم دربارش میگن که من نمیدونم چیه رفتم
به سمت اقامت گاهش
سرباز خواست اعلام کنه ورودمو که من جلو
دهنش رو گرفتم و سر به هوا رفتم تو دیدم
یه صندلی کنار پنجره هست ا/ت روش نشسته
یه چیزی زمزمه میکنه و کتاب میخونه
ا/ت ویو
صدای پا اومد منم که بدون وقت طلف کردن
پاشدم و برگشتم و گارد گرفتم
_اوه ام..پراطور ش ...شما اینجا چیکار میکنین؟
+ اومدم ببینم زنمو مشکلیه؟(پوزخند)
_نه نه معلومه بفرمایید
اطلاعات
استایل رو تو پست قبلی گذاشتم
شرط:
۵ لایک ۲ کامنت
۴.۴k
۲۷ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.