وقتی ازدواج تون اجباریه p۲
سونگمین: میخوام برده ی واقعی رو نشونت بدم تا بفهمی تا الان داشتی پادشاهی میکردی
این جمله رو گفت و کتشو رو از تنش در آورد به سمت گوشه ای از اتاق پرت کرد و روت خیمه زد پاهاش رو جوری کنار بدنت گذاشت که نمیتونستی تکون بخوری …..
دکمه های لباستو دونه دونه داشت باز میکرد سعی کرد مقاومت کنی با دستات مداوم به شونه ی سونگمین میزدی تا بلکه بتونی جسمش رو از روی خودت کنار بکشی اما با یه حرکت ، سونگمین دستاتو بالای سرت پین کرد و با یه دست آزادش لباستو کامل از تنت خارج کرد … چشماتو از روی خجالت بسته بودی که با حس چیز نرمی رو لبات فهمیدی که سونگمین بود …. داشت تو رو میبوسید راستش …. هیچوقت تصورش هم نمیکردی که اولین بوست اینجوری توی همیچین شرایطی یا با این فرد باشه ….
سونگمین مک های عمیقی به لب هات میزد انگاری که عطش چند روزهش رو داشت برطرف میکرد بعد از چند دقیقه مک زدن لبات برای نفس گرفتن از لبات جدا شد
نگاه خمارش رو به چشمات داد و دوباره نگاهی به لبت هات میدونستی دوباره میخواد همون کارو تکرار کنه….. خواستی مانع این کارش شی پس با صدای آرومی لب زدی
ات: لطفا…. نک..
سونگمین نداشت حرفتو کامل کنی دستشو روی لبت گذاشت و همونطور که با انگشتش لب تو رو به بازی گرفته بود زمزمه کرد
سونگمین: شیش …. بیب الان فقط میخوام صدای تو رو وقتی که اسمم رو ناله میکنی بشنوم
انگشتش رو از روی لبات برداشت و لبای خودش رو جایگزین انگشتش کرد در همون حین زانوش رو بالا آورد و زانوش بین پاهات قرار داد گاه گاهی فشارهای ریزی به اونجات میداد که باعث لرزی توی بدنت میشد که این لرز فقط سونگمین رو بیشتر مصمم میکرد تا محکم و محکم تر به این کارش ادامه بده ( تا همین جاش هم زیادی نوشتم بقیه اش با ذهن خودتون ) راستی پارت ۳ هم داره
این جمله رو گفت و کتشو رو از تنش در آورد به سمت گوشه ای از اتاق پرت کرد و روت خیمه زد پاهاش رو جوری کنار بدنت گذاشت که نمیتونستی تکون بخوری …..
دکمه های لباستو دونه دونه داشت باز میکرد سعی کرد مقاومت کنی با دستات مداوم به شونه ی سونگمین میزدی تا بلکه بتونی جسمش رو از روی خودت کنار بکشی اما با یه حرکت ، سونگمین دستاتو بالای سرت پین کرد و با یه دست آزادش لباستو کامل از تنت خارج کرد … چشماتو از روی خجالت بسته بودی که با حس چیز نرمی رو لبات فهمیدی که سونگمین بود …. داشت تو رو میبوسید راستش …. هیچوقت تصورش هم نمیکردی که اولین بوست اینجوری توی همیچین شرایطی یا با این فرد باشه ….
سونگمین مک های عمیقی به لب هات میزد انگاری که عطش چند روزهش رو داشت برطرف میکرد بعد از چند دقیقه مک زدن لبات برای نفس گرفتن از لبات جدا شد
نگاه خمارش رو به چشمات داد و دوباره نگاهی به لبت هات میدونستی دوباره میخواد همون کارو تکرار کنه….. خواستی مانع این کارش شی پس با صدای آرومی لب زدی
ات: لطفا…. نک..
سونگمین نداشت حرفتو کامل کنی دستشو روی لبت گذاشت و همونطور که با انگشتش لب تو رو به بازی گرفته بود زمزمه کرد
سونگمین: شیش …. بیب الان فقط میخوام صدای تو رو وقتی که اسمم رو ناله میکنی بشنوم
انگشتش رو از روی لبات برداشت و لبای خودش رو جایگزین انگشتش کرد در همون حین زانوش رو بالا آورد و زانوش بین پاهات قرار داد گاه گاهی فشارهای ریزی به اونجات میداد که باعث لرزی توی بدنت میشد که این لرز فقط سونگمین رو بیشتر مصمم میکرد تا محکم و محکم تر به این کارش ادامه بده ( تا همین جاش هم زیادی نوشتم بقیه اش با ذهن خودتون ) راستی پارت ۳ هم داره
۱۱.۷k
۰۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.