𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐂𝐫𝐢𝐦𝐢𝐧𝐚𝐥 [جنایتکار]
𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝟐
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟑𝟔
(فردا صبح)
با شنیدن صدای سر و صدای کمی... از خواب بیدار شدم
ته: صبحت بخیر پرنسس من
ات: صبح تو هم بخير ..... کی بیدار شدی ؟
ته: یک ساعت پیش
ات :تائه بیداره ؟
ته: نه هنوز خوابه تهیونگ رو به روی تو جلو تخت ایستاده بود یک لحظه یاد خاطرات دیشب افتادی و خجالت کشیدی و خودت رو زیر پتو غایم کردی که تهیونگ متوجه شد....... ته با خنده اومدم سمتت و کنارت روی تخت نشست ...)
ته: بازم که خانم کیم خجالت کشید... از اینکه تو رو با فامیلی خودش صدا زد خیلی خوشحال شدی ....... یادت افتاد کاملا لختی اما وقت دست زدی دیدی لباس تنته ......
(آروم از زیر پتو اومدی بیرون )
ته :دالیییییی
ات: باز لباس تنم کردی ......
ته: خب هوا سرد بود ..... درد که نداری
ات :چرا یه خورده ..........
ته :بشین رو تخت تا بیام
به حرفش گوش دادی و روی تخت نشستی البته پاهات روی زمین بود داشتی چشمات رو میمالوندی که تهیونگ وارد اتاق شد اما دستش یه چیزی شبیه قوطی نوشیدنی
بود........ اومد کامل جلوت روی زمین روی زانوهاش نشست ......... دامنی که پام بود رو کامل بالا زد که با تعجب نگاهش کردم ...... و با خنده گفت:
ته: نترس پرنسس
بعدش کمی از اون مایع داخل قوطی که تازه فهمیدم روغن هست روی انگشتهای دستش ریخت و پخشش کرد و قوطی گذاشت روی میز عسلی کنار تخت ....... دستش رو برد سمت عضوم که با حس مایع سرد روش کمی عقب رفتم اما دستای تهیونگ دور کمرم مانع شد .......
ته: دراز بکش
دراز کشیدم و کامل دامنم رو داد بالا و با دستش روی عوضوم رو ماساژ میداد ...... حس خاصی داشت انگار اون روغن چیز عجیبی بود ........ کم کم داشتم خمار
میشدم اما بعد از چند دقیقه دورانی ماساژ دادن عضوم انگار داشتم کام میکردم ....... ملافه تخت رو توی مشتم فشردم و ناله آرومی کردم ..........
ته: حسش میکنی ؟
ات؛ چ... چی رو
تهیونگ :انگشتم رو ....؟ الان دو تا از انگشتام داخلته ؟
ات: حسش نمی کنم
ته: خوبه
دستش رو در آورد و با دستمال مرطوب روغن دستش رو تمیز کرد و دستمال دیگه برداشت و روغن روی عضو من رو هم پاک کرد .........
ته :آااا این سر و صدا یعنی این پسر کوچولو شما هم از خواب بیدار شد...
ات:( لبخندی زدم ) از جام آروم باشدم و لباسم رو عوض کردم و رفتن سمت اتاق تائه هیونگ.........
𝐒𝐞𝐚𝐬𝐨𝐧 𝟐
𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟑𝟔
(فردا صبح)
با شنیدن صدای سر و صدای کمی... از خواب بیدار شدم
ته: صبحت بخیر پرنسس من
ات: صبح تو هم بخير ..... کی بیدار شدی ؟
ته: یک ساعت پیش
ات :تائه بیداره ؟
ته: نه هنوز خوابه تهیونگ رو به روی تو جلو تخت ایستاده بود یک لحظه یاد خاطرات دیشب افتادی و خجالت کشیدی و خودت رو زیر پتو غایم کردی که تهیونگ متوجه شد....... ته با خنده اومدم سمتت و کنارت روی تخت نشست ...)
ته: بازم که خانم کیم خجالت کشید... از اینکه تو رو با فامیلی خودش صدا زد خیلی خوشحال شدی ....... یادت افتاد کاملا لختی اما وقت دست زدی دیدی لباس تنته ......
(آروم از زیر پتو اومدی بیرون )
ته :دالیییییی
ات: باز لباس تنم کردی ......
ته: خب هوا سرد بود ..... درد که نداری
ات :چرا یه خورده ..........
ته :بشین رو تخت تا بیام
به حرفش گوش دادی و روی تخت نشستی البته پاهات روی زمین بود داشتی چشمات رو میمالوندی که تهیونگ وارد اتاق شد اما دستش یه چیزی شبیه قوطی نوشیدنی
بود........ اومد کامل جلوت روی زمین روی زانوهاش نشست ......... دامنی که پام بود رو کامل بالا زد که با تعجب نگاهش کردم ...... و با خنده گفت:
ته: نترس پرنسس
بعدش کمی از اون مایع داخل قوطی که تازه فهمیدم روغن هست روی انگشتهای دستش ریخت و پخشش کرد و قوطی گذاشت روی میز عسلی کنار تخت ....... دستش رو برد سمت عضوم که با حس مایع سرد روش کمی عقب رفتم اما دستای تهیونگ دور کمرم مانع شد .......
ته: دراز بکش
دراز کشیدم و کامل دامنم رو داد بالا و با دستش روی عوضوم رو ماساژ میداد ...... حس خاصی داشت انگار اون روغن چیز عجیبی بود ........ کم کم داشتم خمار
میشدم اما بعد از چند دقیقه دورانی ماساژ دادن عضوم انگار داشتم کام میکردم ....... ملافه تخت رو توی مشتم فشردم و ناله آرومی کردم ..........
ته: حسش میکنی ؟
ات؛ چ... چی رو
تهیونگ :انگشتم رو ....؟ الان دو تا از انگشتام داخلته ؟
ات: حسش نمی کنم
ته: خوبه
دستش رو در آورد و با دستمال مرطوب روغن دستش رو تمیز کرد و دستمال دیگه برداشت و روغن روی عضو من رو هم پاک کرد .........
ته :آااا این سر و صدا یعنی این پسر کوچولو شما هم از خواب بیدار شد...
ات:( لبخندی زدم ) از جام آروم باشدم و لباسم رو عوض کردم و رفتن سمت اتاق تائه هیونگ.........
۱۹.۸k
۱۶ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.