رمان عشق یا خانواده پارت ۱۷
ا/ت: میری مخوای توضیح بدی ؟
میری :من ...من..(ترس)
ا/ا: استفاده از قدرت خانواده برای ترساندن مردم یک جرم حساب میشه مگه نه سارا ؟
سارا: بله درسته استفاده از قدرت برای ترسوندن مردم هم یک جرم حساب میشه (پدرو مادر سارا قاضی و وکیل هستند ؛سارا یکی از دوست های ا/ت است)
ا/ت:پس میری تو هم من رو گول زدی هم میخواستی با قدرتت سوجون رو بترسونی پس هم میتونم ازت شکایت کنم هم به پدر مادرت بگم
میری :پس ،بچه ها میدونید ا/ت شوهر داره(نیش خند)
همه :چی! این چی میگه امکان نداره
ا/ت: آرع من شوهر دارم خب که چی ؟
یکی :راست میگه خب که چی؟
یکی:مه شوهر داشتن ایراد داره؟
یکی :منکه مشکلی ندارم
میری :شما ..شما ها
ا/ت: لی میری تمومش کن و از جلو چشمام گمشو همین حالا
"ویو تهیونگ "
توی شرکت همش فکر عروسی بودم. من و ا/ت باید ازدواج کنیم تا بتونیم با هم زندگی کنیم تو فکر عروسی بودم که جیمین وارد اتاق شد
جیمین: تهیونگ. تهیونگ(نفس نفس)
تهیونگ: چی شده؟
جیمین کو کانگ انبارمون رو زده
تهیونگ: منظورت چیه ؟اون عوضی چطور جرعت کرده ؟!
جیمین: میخوای چیکار کنی؟
تهیونگ: جیمین همه ی افراد رو (منظور اونایی که آموزش دادن برای مواقع مثل الان )
آماده کن امروز حساب اون عوضی رو میزارم کف دستش (جدی)
جیمین: باشه رئیس
به جیمین گفتم آدم هارو جمع کنه باید این بار اون عوی رو بکشم این اولین بارش نیست که میزنه زیر قولش خلاصه من،جیمین، جیهوپ، شوگا،نامجون،جین و بقیه افراد راه افتادیم....
ادامه دارد
ببخشید دیر شد
😶😍
میری :من ...من..(ترس)
ا/ا: استفاده از قدرت خانواده برای ترساندن مردم یک جرم حساب میشه مگه نه سارا ؟
سارا: بله درسته استفاده از قدرت برای ترسوندن مردم هم یک جرم حساب میشه (پدرو مادر سارا قاضی و وکیل هستند ؛سارا یکی از دوست های ا/ت است)
ا/ت:پس میری تو هم من رو گول زدی هم میخواستی با قدرتت سوجون رو بترسونی پس هم میتونم ازت شکایت کنم هم به پدر مادرت بگم
میری :پس ،بچه ها میدونید ا/ت شوهر داره(نیش خند)
همه :چی! این چی میگه امکان نداره
ا/ت: آرع من شوهر دارم خب که چی ؟
یکی :راست میگه خب که چی؟
یکی:مه شوهر داشتن ایراد داره؟
یکی :منکه مشکلی ندارم
میری :شما ..شما ها
ا/ت: لی میری تمومش کن و از جلو چشمام گمشو همین حالا
"ویو تهیونگ "
توی شرکت همش فکر عروسی بودم. من و ا/ت باید ازدواج کنیم تا بتونیم با هم زندگی کنیم تو فکر عروسی بودم که جیمین وارد اتاق شد
جیمین: تهیونگ. تهیونگ(نفس نفس)
تهیونگ: چی شده؟
جیمین کو کانگ انبارمون رو زده
تهیونگ: منظورت چیه ؟اون عوضی چطور جرعت کرده ؟!
جیمین: میخوای چیکار کنی؟
تهیونگ: جیمین همه ی افراد رو (منظور اونایی که آموزش دادن برای مواقع مثل الان )
آماده کن امروز حساب اون عوضی رو میزارم کف دستش (جدی)
جیمین: باشه رئیس
به جیمین گفتم آدم هارو جمع کنه باید این بار اون عوی رو بکشم این اولین بارش نیست که میزنه زیر قولش خلاصه من،جیمین، جیهوپ، شوگا،نامجون،جین و بقیه افراد راه افتادیم....
ادامه دارد
ببخشید دیر شد
😶😍
۹.۶k
۰۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.