دوست برادرم پارت30
ویو جیمین
(فلش بک 6 سال پیش)
تو فرودگاه توکیو ژاپن بودم و بلیط هواپیما کره رو در دست داشتم امروز جلسه مون تموم شد و باید برکردیم کره خیلی دلتنگ خونه ام بخصوص مادر شیرینم ...
من و جین و یون وو تنها کارمند های جوان و موفق بودیم که تو اکثر قرار داد ها موفق بودیم و البته من ترفیع گرفته بودم و الان مدیر حساب میشدم به همین دلیل ما رو فرستادن....
اما الان انگار پرواز یکم به تاخیر افتاده بود پس من از پسرا دور شدم و....
سمت بوفه کوچیکی رفتم کوچیک رفتم که چند نفری هم اونجا بودن تا نوبتم اومد منتظر موندم و بعد با دادن پول نوشابه ای برا خودم خریدم و باز کردم یکم ازش خوردم
که صدای دخترا از پشت گفت
....:سلام ... ببخشید
برگشتم وبه دختر زیبا نگاه کردم که کاملا کره ای بود لبخندی زدم و گفتم
جیمین:بفرماید ...چیزی لازم دارید!؟
سری تکان داد و گفت
.....:بله راستش گفتن پرواز کره به تاخیر افتاده ایا مشکلش زیاد طول میکشه؟
جیمین:منم عجله دارم ....اما نمیدونم چخبره بهتره منتظر بمونیم....نوشابه میخوری؟
لبخند زیبایی زد و گفت
.....:بله ...ممنون
یه نوشابه براش خریدم با تشکر ازم گرفت و نوشید مدتی با هم اونجا امنتظر موندیم و هر ازگاهی نگاهی بهم مینداختیم
که صدایی از بلندگوهای فرودگاه پخش شد
٫٫توجه....برای همه سرنشینان پرواز کره...برای تاخیر متاسفیم.....5 دقیقه دیگه اماده پرواز هستیم٫٫
همون لحظه دختر که تازه دیده بودمش به سمتم اومد و با ناز و لبخند موهاش رو پشت گوشش زد وگفت
.....:ممنون برای نوشیدنی فکر کنم از اینجا راهمون جدامیشه
با اینکه تازه دیده بودمش اما ناراحت بودم که قراره دیگه نبینمش....اما مجبورا لبخندی زدم و گفتم
جیمین:.....
(فلش بک 6 سال پیش)
تو فرودگاه توکیو ژاپن بودم و بلیط هواپیما کره رو در دست داشتم امروز جلسه مون تموم شد و باید برکردیم کره خیلی دلتنگ خونه ام بخصوص مادر شیرینم ...
من و جین و یون وو تنها کارمند های جوان و موفق بودیم که تو اکثر قرار داد ها موفق بودیم و البته من ترفیع گرفته بودم و الان مدیر حساب میشدم به همین دلیل ما رو فرستادن....
اما الان انگار پرواز یکم به تاخیر افتاده بود پس من از پسرا دور شدم و....
سمت بوفه کوچیکی رفتم کوچیک رفتم که چند نفری هم اونجا بودن تا نوبتم اومد منتظر موندم و بعد با دادن پول نوشابه ای برا خودم خریدم و باز کردم یکم ازش خوردم
که صدای دخترا از پشت گفت
....:سلام ... ببخشید
برگشتم وبه دختر زیبا نگاه کردم که کاملا کره ای بود لبخندی زدم و گفتم
جیمین:بفرماید ...چیزی لازم دارید!؟
سری تکان داد و گفت
.....:بله راستش گفتن پرواز کره به تاخیر افتاده ایا مشکلش زیاد طول میکشه؟
جیمین:منم عجله دارم ....اما نمیدونم چخبره بهتره منتظر بمونیم....نوشابه میخوری؟
لبخند زیبایی زد و گفت
.....:بله ...ممنون
یه نوشابه براش خریدم با تشکر ازم گرفت و نوشید مدتی با هم اونجا امنتظر موندیم و هر ازگاهی نگاهی بهم مینداختیم
که صدایی از بلندگوهای فرودگاه پخش شد
٫٫توجه....برای همه سرنشینان پرواز کره...برای تاخیر متاسفیم.....5 دقیقه دیگه اماده پرواز هستیم٫٫
همون لحظه دختر که تازه دیده بودمش به سمتم اومد و با ناز و لبخند موهاش رو پشت گوشش زد وگفت
.....:ممنون برای نوشیدنی فکر کنم از اینجا راهمون جدامیشه
با اینکه تازه دیده بودمش اما ناراحت بودم که قراره دیگه نبینمش....اما مجبورا لبخندی زدم و گفتم
جیمین:.....
۱۹.۲k
۱۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.